آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

اولین مسافرت آرشیدا به اصفهان (عکس)

1390/9/25 22:47
نویسنده : مامان آرشیدا
2,193 بازدید
اشتراک گذاری

این اولین باری بود که به اصفهان (نصف جهان) شهر بابایی و مامانی میرفتم...

 

روز یکشنبه یه روز قبل از تاسوعا بابایی از شرکت با مامانی تماس گرفت و به مامان گفت آماده باشید که فردا صبح زود راه می افتیم که بریم اصفهان. وای مامانی چگد خوشحال شد لبخند  چون این چند وقتی چه من تو دلش بودم تا خالا نتونسته بودند برند اصفهان چون مامانی به خاطل من استراحت مطلق بود حالا بعد یه سال همه رو میدیدند تازه مامان جونم ام هم تاسوعا نذری شله زرد داشت و همه اونجا بودند.

وای جای شما خلی خالی بود وقتی رسیدیم خونه مامان جون همه اینگد منو بوشیدند و لپ هام جرفتند کشیدند منم اول یه کمی گریه کدم گریه  چون مامانم رو میخواستم  بعد براشون کلی خندیدم  خنده .وای خاله مریم خاله زهرا دایی رضا و... که منو برا اولین بار دیدند کلی بوسم کدند ماچ شب هم رفتیم خونه مامان بابایی بی خبر وای عمه زری که در رو باز کرد دید ماییم یه جیغ محکمی کشید از خوشحالی که مامان جون و عمو مسعود از جا پریدند بالا و حالا ببوس کی ببوس. این چند روز خلی خوش گذشت . ادامه دارد...

این هم عکس های کنار زاینده رود

آرشیدا کوچولو با مامان و بابایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

الينا گلينا
26 آذر 90 12:08
اي جونم نازي. سرملا نخوري
نرگس
30 آذر 90 11:10
هندونه بده قاچ کنیم لپ هاتو بده ماچ کنیم غم هاتو بده چال کنیم بخند تا ما حال کنیم یلدا مبارک جوجو کد 111 برای رای دادن یادت نره مرسی که به وبلاگم سر زدی
نایسل
22 اسفند 90 1:03
آخی من امروز تازه تورو دیدم یعنی عکستو خیلی نازی بوسسسس
سارینا مامان آرمان
3 تیر 91 0:45
سلام خوبی مامان آرشیدا
دختر گلت خوبه؟
امشب رفته بودم بازار امام رضا یه خانم و دخملی دیدم خیلی شبیه شما و آرشیدا جون بود عکسای گل ارشیدا تو ذهنم بود
حالا شک کرده بودم شما و آرشیدایی یا نه



سلام عزیزم آره خودمون بودیم رفته بودیم کتاب فروشی محام برا آرشیدا کتاب بگیریم