واکسن دو ماهگی
امروز صبح زود که از خواب بیدا شدم...
شیرم رو که خودم یه بوس از مامانی گلفتم و آلوم چشم هام لو بستم که ادامه خوابم لو بلم مامانی گفت آخه بعدش هم ددی که میخواست بله سر کار اومد بوسم کد اونم گفت آخی به مامانی گفت امروز باید ببریش برا واکسنش دیگه؟ ماما هم گفت آره
واسکن دیجه چیه؟؟!!! چند ساعت بعدش که بیدا شدم دیدم ماما داره لباس هام رو عبض میکنه جانمی میخوایم بلیم دد . مامانی که زنگ زد بلا تاسکی جفت خانه بهداشت میلیم.آ قای تاسکی هم گفت آخه دالین میبرین واسکنش بزنین؟ مامانم هم گفت چاره ای نیست! .
منم هم بخش جفتم آقای تاسکی دایم میلیم دد . پیاده که شدیم مامان بلدم یه جایی پل از بچه کوچولو مثل خودم اما یه اتاگی بود بچه کوچولوها که ازش میامدند گیه میکدند چلا؟؟ . مامانی بلدم تو یه اتاگ دیجه یه خانم خلی مخلبون منو از مامان گلفت منم بلاش خندیدم گف وای شه دخمل خوشکل نازی بعدش هم جفت وزنش ٥٣٠٠ قدش ٥٥ دور سرش ٣٩ همه چیزش عالیه بعد هم تاریخ زد بلا دو ماه دیجه که باز ماما بیاردم.
بعدش لفتیم توی همون اتاگه که نی نی ها توش گریه میکدند مامان آروم تو گوشم جفت مامانی بلا اینکه بزرگ شدی مریض نشی باید واکسن بزنی گلم بعدش هم دو تا واسکن وخشتناک بخم زدند حالا فهمیدم چلا نی نی کوچولوها اونجا گریه میکدند بعد مامان از داروخانه قطه آسامینفون خلید داد خودم اون موقع تا خالا هم بغل مامانی دالم جیغ میزنم . آخه خلی درد داشت.