آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

40 ماهگی یه فرشته

93/11/9  امروز پنجشنبه،  بعد از مدتها دکتر برات آزمایش چکاپ کامل نوشته بود،  مامان موسسه بود و شما با بابا صبح رفته بودی  بابا زنگ زد با حالت تعجب و افتخار کرده بود به دختر کوچولوشو که اینقدر عاقل اجازه داده خانم پرستار ازش خون بگیره بدون اینکه گریه کنی  و بابا گفتی،  بابا اون بچه که گریه میکنه، آمپول ترس نداره  آرشیدای مودب  توی موسسه به این اسم صدات میکنند  افتخارم عاشقتم  ...
10 بهمن 1393

فرشته کوچولوی من سه سالش تموم شده

عشق مامانی،  نفس ام ای ، وجودمی،   همه زندگی من شدی عشق کوچولو  آخ آرشیدا این چیه رو لپ نازت؟؟؟؟  یه بوس چوچولو آخ مامان استادم!!!!!  مامان جون،  استادم نه بگو افتادم،  استادم آرشیدا هدیه سه سالگی من به تو بهشت کوچیکه که با بابا برات ساختیم تا تو بهترین بازی ها رو اونجا انجام بدی و ذهن کوچولوت هر لحظه پر بارتر از قبل بشه.   و هدیه خدا توی این ماه به من و تو،  وجود بابا بود که خدا دوباره بهمون پس اش داد.   ممنون خدا به خاطر تمام بخشندگی هات.  به خاطر این ماه که بیشتر بیمارستان و کنار بابا شاهین بودم و مواقع دیگه توی موسسه،  به خاطر اوج کار و ثبت نام ها،  وابستگی شما...
27 مهر 1393

تولدی دوباره برای بابا شاهین

همراه با افتتاح موسسه کودک مامان،  بابا تصادف سختی داشت و مامان اونقدر در گیر عمل های بابا و کارهای موسسه توامان بود که...  خدا به بابا شاهین عمری دوباره داد و الان بعد از یک ماه و نیم بابا دوباره سرپا شد.  خدایا ممنون که بابا هنوز کنار ماست.  
26 مهر 1393

سی و یک ماهگی یه نی نی کوچولو

سلام فرشته کوچولوی نازم 93.3.5 ای بابا ای بابا گفتنت این روزها با حالتی کمی اخم آلود که چهره نازت رو خوردنی تر میکنه فکر کنم از فیلم کارتونی پوه از رابیت این کلمه رو یاد گرفته شده تکیه کلام این روزهای تو   امروز مبعث بود . صبح ساعت 7 بیدار شدیم و با اینکه جای خالی موبایل ام رو وحشتناک حس میکردم اما تصمیم به داشتن و یک روز خاص بودن با تو رو داشتم عشق کوچولوی من اول رفتیم نون سنگک خریدیم ، و بعد از خرید کمی سبزی و میوه رفتیم پارک ، هیچ کس نبود فقط من و تو و کلی اسباب بازی ، تاب برا اولین بار بچه ای رو سوار نکرده بود و اینقدر تاب تاب کردی صدای قهقه هات کل منطقه رو پر کرده بود بعد هم رفتیم شیرینی سرای رو به روی پارک و یه ک...
6 خرداد 1393