آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

15 تا 16 ماهگی با یک فرشته

1391/11/15 1:31
نویسنده : مامان آرشیدا
3,137 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولوی مامان ١٦ ماهگی شیرینت مبارک

چند تا از عکس های دخملی توی این ماه

آرشیدا آرشیدا

عشق این دو تا عکستم تازه از حمام اومدی و یکم چشم هات قرمز شده اما دقیقا مثل بچه خرگوش شدی بغل

آرشیدا 

اینجا هم توی باشگاه داری همراه بقیه ورزش میکنی

عاشق این ادا در آوردن و ورزش کردنتم که پا به پای من با توپ و چوب و وزنه پیش میری تشویق اینجا هم چند تا از بچه های باشگاه داشتند نگاهت میکردند خجالت کشیدی و وقتی شب بابا میاد خونه و صدای موسیقی میشنوی سریع و تند تنددشونه هات رو بالا میندازی و با آروم تو دلت میگی ا دو ته تا ( یک دو سه چهار) ای بلای من ،توی باشگاه  بچه ها کلی بهت میخندند وقی میبینند اینقدر تند و سریع ورزش میکنی

اینه عکس های دوربینم

آرشیدا آرشیدا

اینجا هم رفتیم رستوران ، قرار بود شما سوپ بخوری و ما کباب امــــــــــا مامانی سوپ رو خورد و شما کباب رو اونم با چه شور و حالی . جوجه شور با سماق ،بس که سماق پاشیدی روی غذات خنده

 

موسیقیدان کوچولوی خونه ما

آرشیداآرشیدا

آرشیدا

91.11.2

 جانوران خونه ما از کوچیک و بزرگ همه جمع شدند پای کنسرت استاد گرام اما بعد از چند دقیقه این تارهای زلفون که .... برا بالا بردن اعتماد به نفس آرشیدا همه موجودات کلی بوسش کردند و تشویق و این مامان بیچاره که در یه آن میکی شده خرگوش شده ، قورباغه شده و جای همه حرف زده  نیشخند

چی میری از اتاقت میاری وروجک؟   

آرشیداآرشیدا

91.11.3

مامان برات بعضی اسباب بازی هات رو گذاشتم یه جایی توی اتاقت که دم دست تر باشه هر موقع میگم آرشیدا برو یه اسباب بازی بیار با هم بازی کنیم میری سراغ جورچین حیواناتت بعد سعی میکنی یکی یکی همه رو امتحان کنی منم کلی صداهای مختلف در میارم تا با صداهاشون آشنا بشی اما صدای بعضی ها سخته مثلا ماره میگه قیص قیص یا اژدها و یا موش ، خرگوش و یا خوک چی میگند رو نمیدونم اما شما دایم اون شکل رو میچسبونی جلوی دهنم تا من صداشو در بیارم نگران اما صدا بیشترشون رو ویچ ویچ در میارم .

آرشیدا عاشقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتم

 

دختر گیسو کمند مامانش

 آرشیداآرشیدا

آرشیدا

91.11.3

بابا رفت آرایشگاه و تورو هم بردیم یکم روی کاکل ات رو کوتاه کرد تا یکم مرتب بشه

دایم هم میری و کلیپس های من رو برمیداری و میگذاری رو موهای ابریشمی طلاییت ، طلای من

عاشق این ناز و اداتم ، وقتی سرت به جایی میخوره یا پات یا کاری که میکنی دردت میاد سریع لب هاتو غنچه میکنی و دستت رو میگذاری رو دماغت و میگی اوف و سریع با بوش بوش کردن من میپری بغلم . اینجا هم اومدی موهاتو شونه کنی برش خورد رو سرت

 

یه روز جمعه و پارک

آرشیدا

آرشیدا

آرشیداآرشیدا

آرشیداآرشیدا

91.11.5

صبح جمعه رفتیم پارک من و باباهی یکم ورزش کنیم و شما بازی و سر بساط عمو دست فروشه نشستی و کلی با اسباب بازی هاش حال کردی بابا هم برات یه توپ خرید و یک انگری برد ک خیلی ازش خوشت میاد

 

عشق من امروز 91.10.29 دو تا کلمه جدید یاد گرفت

تردو: گردو داو: گاو (از عکس های روی پوشکش که الان اسم بیشترشون رو میگه)

 

عمه زری و مامان جون چهارشنبه (91.10.20) از اصفهان اومدند خونمون آرشیدا توی این چند روز کلی خودنمایی کرد و کلمات جدیدی رو به زبون آورد . ع مه = عمه _ م آه = مسواک _ ماما نو =مامان جون و ... . وروجک اینقدر توی این چند روز رقصید و بازی و شادی کرد که عمه دیگه دلش نمی اومد تنهاش بذاره و بره

جمعه 91.10.22 رفتیم شوشتر و دزفول اما هوا خیلی سرد بود و زیاد عکس نگرفتیم. عمه و مامان جون برا آرشیدا کلی لباس سوغاتی آوردند .

آرشیدا

آسیاب سنگی های شوشتر

آسیاب سنگی های شوشتر

آرشیدا

دزفول

دزفول

آرشیدا

آرشیدا که داره برا عمه دلبری میکنه

 

 

 

خب حالا بگم از فرشته ناز کوچولوم

-صبح های فرد با مامانی میاد کلاس پیلاتس و فقط روز اول یکم بی طاقتی کرد اما الان فوق العاده شده و دایم توسط مامان ها و خانم مربی لپ کشانی میشه و بعد از 6 جلسه مامان دیگه کنار آرشیدا بازی نمیکنه و با بقیه داخل زمینه تشویق تازه بعضی روزها هم میاد داخل زمین و راه میره

 

- مروارید های آرشیدا که تا حالا 3 تا بود یکدفعه کلی شون با هم جونه زده 4،5 دندون جدید

دندون های آرشیدا در 16 ماهگی

اینها تا الان دیده شده تا بعد باز جستجو کنیم .

 

افتـــــــــــــاد نه رفت !!!!!!! اوه

چند شب پیش رفتیم یه دور بزنیم خیابون و یکم خرید کنیم ، از جلوی ماشین یه کاغذ برداشتی که در حین نگاه کردن از دستت افتاد و سریع گفتی بف (رفت) دنبالش بهت گفتم مامان جون رفت نه افتــــــــاد و مثل مرغ مینا این صدا رو در آوردی ا   تا !!!!(افتاد) سوال و کلی تعجب کرده بودی خنده و این کارت باعث شد کلی مورد فشار من قراربگیری و 1000 تا بوس ناقابل که خودت هنگ کردی چـــــلا این مامان این طور میکنه

 

 هو هو چی چی... قطاره 

آرشیدا و قطار بازی آرشیدا

91.10.13

آرشیدا یه قطار چوبی داره که تمام اجزاءش از هم جدا میشه و خانم طلا باید سرهمشون کنه

یکم دقت و مهارت روی دست ها داره ، که خوشبختانه جوجو عاشق این کاره قطعه های بزرگتر رو راحت جا میندازه اما برا ریزترها باید کمکش کنم

نفسمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

 

کارگاه مادر و دخمل

آرشیدا آرشیدا

91.10.15

امروز مامان برات آبرنگ آورد اما زیاد استقبال نکردی ، چون اولین بارت بود با آبرنگ نقاشی کشیدیم

اشکال نداره کم کم یاد میگیری اما بعدش کلی کاغذ پاره کردم و ریختم روی سرت تو هم کلی برام رقصیدی هدف همین بود شاد دیدن تو دلبندم

عـــــــاشقــــــــــــــــــــانه عاشقتم عشــــــــــــقـم

 

مامان این شیه ؟؟؟

مسواک آرشیدا

91.10.17

این اولین مسواک توئه عزیزم البته قبلا مسواک ژله ای داشتی اما وقتی کباب میخوری تکه های کوچولوی گوشت بین دو تا دندون پایینت گیر میکنند که حالا خودت یاد گرفتی سریع بعد از خوردن مسواک بزنی

صبح ها هم که مامان مسواک میزنه خیلی کنجکاو نگاهش میکنی اما از الان میتونی شما خانم کوچولو هم مسواک بزنی البته فعلا بدون خمیر دندون

 

یعنی تو اینقدر خوب بودی ؟؟؟!!!!!!!!!!بغل

91.10.18

دوشنبه صبح ثبت نام داشتم گذاشتمت پیش پرستارت که قبلا چند بار برده بودم و از نزدیک دیده بودیش و لحظه لحظه تماس میگرفتم و حالت رو میپرسیدم و از اون طرف بابا تماس میگرفت تا در جریان حال شما خانم کوچولو باشه. به پرستارت که خانم مسن و فوق العاده ایه قراره بگی مامان جون . از قبل بهش گفته بودم شاید اولین باره که قراره تنهات بگذارم و شاید بی تابی کنی ، شیشه نمی گیره ، شیرخشک نمیخوره ، پستونک گول زنی که اصلا  خلاصه صبح که رفتم اون یه نی نی هم اومده بود و تو حالا یه دوست کوشولو هم داشتی وقتی دادمت بغل خانم پرستار که خیلی ساکت و مودب به نظر میرسیدی سریع بردت داخل و منم سریع رفتم که زودتر برگردم .

حالا ما دائم زنگ بزن و مامان جونت تعریف، حالا تخم مرغش رو خودش خورد ( من : آره عادت داره خودش باید غذاشو بخوره )

تماس بعدی:شیرش رو با نی دادم خورد ،

تماس بعدی :آب پرتقالش رو هم خورد .

تماس بعدی: حالا پا شده آهنگ گذاشتم داره نای نای میکنه.

تماس بعدی: من گریه نکرد ؟؟ مامان جون : اصلا   من : لطفا پ پووشک   مامان جون : پی پی کرد شسته شد

تماس بعدی : من بی قراری نمیکنه   مامان جون : اصلا، داره خیار میخوره

تماس بعدی : بابا : آرشیدا چطوره    من : والا ....    بابا : فکر کنم بری دنبالش دلش نخواد برگرده خونه خنده

تماس بعدی: من : تا نیم ساعت دیگه میام دنبالش    مامان جون : عجله نکن دخترم میخوام بهش نهار بدم

وااااای خدا عمرتون بده 

ثبت نام با موفقیت به اتمام رسید و امـــــــــــــــــــا کلاس ها به احتمال زیاد از مهر ماه شروع میشه پس حالا حالاها در خدمت شاهزاده خانم هستیم

وفتی برگشتم داشتی خودت نهارت رو میخوردی که مامان جون گفت از دست من نخورد و من در پی اون سری تکون دادم و تایید که چشمم به چشم های نازت و با یه حالت ناز کوشولو لب هات آویزون و فکر کنم تازه متوجه شده بودی که صبح تا حالا مامان نداشتی سریع اومدی بغلم بغل

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر دلم برا بوت ، برا تن گرمت ، برا چشم های براق ات ، برا نگاه شیطونت تنگ شده بود قلب

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (39)

مامان آویسا
11 دی 91 10:05
16 ماهگیت مبارک کوچولوی شیرین


ممنون خاله جون X:
مامان سارا
11 دی 91 13:10
16 ماهگیت مبارک فرشته نازه من بوس بوس


ممنون خاله سارای مهربون


مامان ساینا
11 دی 91 15:07
16 ماهگی مبارک فرشته کوچولوی زیبا.
♥ الهه مامان روشا جون♥
11 دی 91 20:46
عزیز خاله 16 ماهگیت مبارکککککک
فرزانه
11 دی 91 22:23
16 ماهگیت مبار باشه عزیز دل خاله
اعظم مامان آوین
11 دی 91 22:47
16 ماهگیت مبارک ملوسک خاله . روی ماهتو میبوسم
♥ مامي ملودي جون ♥
12 دی 91 9:38
مبارك باشه كوچولو
مامان خورشيد
12 دی 91 9:39
مباركه عزيزم. روزهاتو شاد و سلامت بگذروني.
مامان آرتین
12 دی 91 13:52
عزیز خاله 16 ماهگیت مبارک ایشالله 111111111111111116 ماهگیت
محیا کوچولو
12 دی 91 22:43
16 ماهگیت مبارک آرشیدا عسلی
چقده عکس خوشگلی گذاشتی اینجا


ممنون از همه دوست های خوبمکه 16 ماهگی دوردونمون رو تبریک گفته اند
رها
12 دی 91 22:58
سلام... من بازم برا دختر کوچولو نامه نوشتم... خوشحال میشم بیاین و به عنوان یه مامان واقعی نظرتونو بگین...
مامان آرشين
13 دی 91 22:50
براي اين فرشته ي عزيز...
♥ مامان آمیتیس ♥
15 دی 91 1:56
16 ماهگیت مبارک آرشیدا جون
مامان آرشيدا قند عسل
16 دی 91 12:22
شانزده ماهگيت مبارك كوچولوي شيرين.
خاله نرگس
19 دی 91 22:33
ای جانم. منم یه لحظه ازش دور می شم دلم براش تنگ می شه. چه احساس زیبایی. چه خوب که کلاس ها مهر برگزار می شه کلی وقت داری با شاهزاده خانوم چشم براق مسواک جدیدت مبارک عزیزم. ما هم منتطر دندانیم. یه عالمه دوستتون دارم
زهره مامان آریان
24 دی 91 0:58
16 ماهگیت مبارک.خدا رو شکر که پرستار خوببی پیدا کردید و می تونید با خیال راحت برید دنبال کارهاتون
مامی ندا
25 دی 91 2:08
16 ماهگیت مبارک دخمل گللللللللللللللللل جیگرتو برم منننننننننننننننن بوووووووووس
مامان ویهان
26 دی 91 17:01
چه مکسواک گشنگی. دالی خاله.قربون دختر مهربونم بشم.با مامان جون وعمه جون خوش گدشت


میسی خاله نسیم خلی خوب بود
خاله نرگس
27 دی 91 17:26
وای خدا موش کوچولوی منو ببین. خوش بگذره همیشه عشقم. چه جاهای خوبی دارین ها. هوس کردیم بیاییم. مهمون نمی خواین


قدمت به روی چشم دلبری
مامان کیانا
27 دی 91 17:34
وای چه دختر هنرمندی شده گل دختر خاله خدا حفظش کنه
فرزانه
27 دی 91 22:34

عمه ها همشون مهلبونن ارشیدا جونم
مگه نه مامان زهره جون؟؟؟؟
خودتون هم عمه هستید زهره جون؟؟؟


واقعا عمه ها خیلی مهربونند مخصوصا عمه آرشیدا که واقعا دوستش داره . منم خودم دارم تازه عمه میشم فعلا فقط یه فندوقه قبونش برم
مامان آوينا
28 دی 91 18:18
هزار تا واسه اين فرشته خوشگل 16 ماهه مباركهههههههه عزيزم
✿✿الهه مامان روشا جون✿✿
29 دی 91 23:04
مامانی چشمتون روشن به خاطر اومدن مهمونای عزیز
دخملی دندون نو مبارک .مسواکت مبارک آفرین دیگه خانوم شدی با مسواک معمولی دندوناتو میشوری.من برای روشا هنوز مسواک انگشتی استفاده میکنم.
قبونششششششششششش که اینقده خانوم بوده و پیش پرستارش مونده


آره خاله جون دخمل ام خیلی خانم شده ندیدی تو باشگاه ورزش هم میکنه
مامان آویسا
1 بهمن 91 14:02
خوب راست میگه عمع چطور از این نازی نازی دل بکنه با شیرین بازیهاش
مامان سارا
2 بهمن 91 16:28
سلام خوبید؟آرشیدا قند عسل من خوبه؟پس کجایید؟چرا آپ نمیکنید دیگه مامان جون آرشیدا؛دلمون بابا واسه آرشیدا یه ذره شده‏!‏


به زودی
مامان خورشيد
3 بهمن 91 7:53
اوه چه خبر بوده. اول اينكه جاي عزيزان خالي نباشه و بازم دور همي خوش بگذرونيد و آرشيدا كيف كنه. چقدر سرعت حرف زدنش بالا رفته و چقدرم كيف داره. بعد اينكه مواظب باش آب توي ليوان كه برا قلم مو مي ذاريو نخوره!!!(تجربه دارم كه ميگما) مبارك دندونا و مسواك و در ضمن چقدر تصور گير كردن گوشت لاي يه ريزه دندوناي اين عسلي بامزه ست.
مباركه ثبت نام و خوشحال شدم كه از نبودنت اذيت نشد. خورشيدم روز اولي كه رفت مهد همينطوري بود تازه رفتم دنبالش بدش نميومد بازم بمونه.
سخت نگير هرچي كمتر بهت وابسته بشه برا خودش خيلي بهتره.


آره دلبری مثل طوطی سخن گو بیشتر کلمه ها رو تقلید صدا میکنه
خاله نرگس
3 بهمن 91 18:26
خبری نیست ازتون زهره جونم. دلمون تنگیده برا دخملی.


edit لب تابم کار نمیکنه که سایز عکس ها رو کم کنم
الينا گلينا
7 بهمن 91 16:13
عسل خانوم آرشيداي نمكدون همه عسكات جشنگ بود.آفرين به تو.16 ماهگيت مبارك عزيزم معلومه حسابي شيرين شدي.
♥ مامي ملودي جون ♥
8 بهمن 91 9:35
مرده ورزش كردنتم فسقله خاله


میسی خاله
مامانی روژینا
8 بهمن 91 12:58
16 ماهگیت مبارک قند عسل ایشالا100ساله بشه عزیزم
مامان آمیتیس
8 بهمن 91 13:36
ماشاا... به این دختر ورزشکار سوغاتیها مبارکت باشه عزیزم مرواریداتم مبارکه آرشیدا جون عکسات خیلیییی قشنگ شدن
مامان خورشيد
8 بهمن 91 13:48
قربون خوردنت خوشگلم. ما هم اين پروسه رو با خورشيد داشتيم بعد دوسه بار ديگه قشنگ براش غذا سفارش مي داديم و خودمون رو ضايع نمي كرديم. صبر كن يه دو سال ديگه همچين برات بلز بزنه و بعد ما مي شينيم به شما مي خنديم و برا آرشيدا كف مي زنيم. عزيزم يكم رو رفتارها و زندگي حيوانات مطالعه كن و آرشيداي ما رو تو خماري نزار. حالا فوق قبول شدي و ديگه نمي دوني صداي خرگوش چيه؟ (بعد واقعا صداش چيه اونوقت؟) آرشيدا كه كلي مو داره عزيزم، خورشيد و بايد مي گشتم دو تا تار گير بيارم گيره بهش وصل كنم. تو ورزش مادر و دختر موفق باشيد و پر انرژي. خيلي خوبه كه تو جوش قرار بگيره و عادتش بشه. واقعا عكس توي پارك خيلي سوژه اش. آرشيدايي راحتي خاله اينجوري لم دادي كنار بساط؟
خاله نرگس
9 بهمن 91 11:21
وای خدای من دخمل طلا رو ببین. کلی لذت بردیم بعد از مدت ها. دلمون حسابی تنگیده بود. چقدر جالبه اون جورچین حیواناتش. خوشمان آمد. ورزشکار خاله. از الان زو اندام خوشگلش کار می کنه. خیلی خوبه. کباب خوری ها. نوش جونت گوشت بشه به تن نازت. همیشه به گردش عشقم. یه عالمه بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان اهورا
10 بهمن 91 20:30
سلام عزیزم خوبید 16 ماهگی ارشیدا جون مبارک باشه ماشاالله هر روز بانمک تر میشه بوس رو لبهاش
اعظم مامان آوین
10 بهمن 91 23:59
16 ماهگیت مبارک ملوسک خاله .عکسهات خیلی قشنگه .اومدی دزفول و به ما سر نزدی؟ . ماشالا به خودت وکارهای قشنگت
زهره مامان آریان
11 بهمن 91 0:21
مامانی دیگه یه رقیب سخت پیدا کردی ها.ماشالله دخملمون کلی دندون داره اونوقت بیاد بشینه سوپ بخوره؟؟؟؟اونوقت مردم چی میگن فکر می کنن دخترمون بی دندونه. کباب نوش جانت عزیزم
مامان آناهیتا
12 بهمن 91 20:32
سلام 16 ماهگیت مبارک عزیز خاله
مامان آویسا
14 بهمن 91 12:36
آره خوب شما کباب اون سوپ؟ این درسته؟ نوش جونت عزیزم من هم می خوام بلیط این کنسرتو ورزشکار کوچولو همیشه سالم باشی
حانیه
21 بهمن 91 14:06
دختر منم شویی شرتش جفت مال آرشیدا نازه
همون راه راه رنگیه که گیلدابهش میگه لنگین کمون


قبونش با لنگین کمون گفتنش