16 تا 17 ماهگی بهترین دختر دنیــــــــــــــــــا
دلبر کوچولو ، توی این ماه دو تا کار رو با هم شروع کردیم و امیدوارم به نتایج خوبی برسیم . یکی آموزش دشویی و دیگری آموزش زبان انگلیسی. و کار خوب دیگه ایی که مامی بهت عادتش داده زود خوابیدنه ، ساعت ٩ زنگ خوابته و الان اینقدر راحت ساعت ٩ شب میخوابی که این موفقیت بزرگ رو به خودم بارها تبریک میگم .
دلبر کوچولو ، توی این ماه دو تا کار رو با هم شروع کردیم و امیدوارم به نتایج خوبی برسیم . یکی آموزش دشویی و دیگری آموزش زبان انگلیسی. و کار خوب دیگه ایی که مامی بهت عادتش داده زود خوابیدنه ، ساعت ٩ زنگ خوابته و الان اینقدر راحت ساعت ٩ شب میخوابی که این موفقیت بزرگ رو به خودم بارها تبریک میگم .
آموزش زبان دوم با آرشیدا
٩١.١١.٩
مامان کم کم داره باهات، جوجو کوچولو آموزش زبان انگلیسی رو با سی دی 1و2 baby anistein شروع و این تویی که با علاقه خاصی تکرار های مامان رو گوش میکنه . اینجا هم روی پای مامی نشستی و از روی عادت پاهای کوچولوتو روی دسته مبل گذاشته و داری با دقت تماشا میکنی. صدای بیز بیز زنبور هم شده روتین زبونت . برنامه آموزشی Persian Toon هم که الان آموزش حروف انگلیسیه رو با دقت نگاه و بعضی موقع ها تکرار میکنی .
تفریحات شبانه
91.11.10
با بهتر شدن هوا بعضی شب ها میریم پارک کنار خونمون و شما کلی برا خودت راه میری
من عاشق اون دست کوشولوتم که وقتی راه میری تو دست منه و بهم انرژی تزریق میکنه و عاشق اون نگاه تیزت که پیشی ها رو زیر ماشین ها دنبال میکنه .
آموزش دشویی و موفقیت های بزرگ
بــــــــــــــله و مامی و ددی کلی قصری ها برات خریدند تا احساس امنیتت کامل بشه . البته 2 ماه دیگه وقت داری اما مامان احساس میکنه به خاطر سیستم عصبی قویت بتونی از عهدش بر بیایی امـــــــــــا اصلا هیچ اجباری نیست و با هر بار موفقیتت ازم جایزه دریافت میکنی که عاشقشونی اما اون دو سه شبی که پوشکت تا صبح خشک بود کلی به خودم امیدوار شدم . با این کارم مصرف پوشکت هم به نصف رسیده اما موضوع پی پی که حتمی باید پوشکت خشک باشه و به محض تعویض و گذاشتن پوشک جدید کارت رو انجام میدی . 3 بارهم توی قصری پی پی کردی و خودت کلی ذوق زده شده بودی . مامان سعی میکنه هر یک یا دو ساعت یکبار ببردت دشویی
این برچسب های خوشگل هم جایزه طلا خانمم
کادوی این ماه دلبر کوچولو
ست ماشین های خوشگل که با دیدن و بازی کردنشون سریع صدای وووو وووو ماشین رو در میاری
لگو های خوشرنگ ات که کل اهواز رو برا خریدن چیز بهتر زیر پا گذاشتیم اما نبود
باباهی برج میساخت و شما امون نمیدادی برا خراب کردنش اما اگه موضوع روی تمرکز باشه و مامان کمکت کنه کلی آجرهاشو روی هم میچینی قبون تمرکز کردنت برم
پاتوق آرشیدا شده این روزها کتاب فروشی محام پیش دوست خوبش خانم رستمی عزیز که لطف کردند و این عکس ها رو از فرشته کوچولوی ما گرفته و برامون فرستادند
91.11.12
قبونت برم با این ذوق کردنت برا خرید کتاب فرشته خوب من اینجا از خوشحالی کلی کتاب آوردی و دادی واصرار که همین جا برام بخونشون
مامان هر روز برات داستانی رو میخونه البته کلی هم خودش برات اضافش میکنه و تو با نگاه دقیقی داستان رو دنبال و انگشت منو میگیری و دونه دونه روی شکل ها میگذاری
یه دی ود دی هم که آموزش ساده و جذاب از طریق زبان اشاره هست به اسم baby signing time که خیلی شاده و چند تا اشاره اش رو یاد گرفتی
کادو های مامان جونی
یه پالتو خوشرنگ و یه شلوار کیتی کوشولو ، دو تا پیراهن ، یه سویشرت رنگی که دایم تنته
این رو فرشی های بامزه رو هم خاله مریم برات فرستاده که خیلی بامزه اند
کار بعد از ظهرهای ما شده
توپ بازی توی پارکینگ که شوت کردن با پا رو به صورت ماهرانه ایی یاد گرفتی
قربون کلاه سر کردنت بشم که دیگه به تنهایی از عهدش بر میایی
اینجا هم توپ موش موشکم رفته زیر ماشین
91.11.14
نمایشگاه گل و گیاه
مثل وروجک ها پا به پای باباهی میخواستی به همه گلدون ها دست بزنی
اینقدر به وجد اومده بودی و بلند بلند میخندیدی و ذوق میکردی که همه به جای اینکه به گل ها نگاه کنند بیشتر به وروجک بازی های تو نگاه میکردند .
اینجا هم آرامش بعد از طوفان شدی ، دقیقا دیگه نایی برات بمونده بود و شارج ات تموم شد
91.11.18
رفتیم نمایشگاه گل وگیاه محل نمایشگاه های بین المللی اهواز
حالا شدی یه طلا وروجک بلا که دیگه روی پات هم بند نمیشی . بابایی که دنبای گل مناسبی برا تراریوم اش بود و میگفت اشکال نداره بگذار بازی کنه و خودش محو گیاه ها شده بود تو هم مثل وروجک ها از این گل به اون گل ، از این گلدون به اون گلدون ، من بدو بدو کالسکه به دست دنبالت . حتی مهلت نمیدادی یه عکس ازت بگیرم . از طرف صدا و سیما هم اومده بودند فیلم برداری فقط کلی از تو فیلم گرفتند مگه تو هم گلی ؟؟؟!!! بعدش هم با باباهی که زوم کرده بود روی درختچه ها مصاحبه کردند
خوشم میاد که به گل برگ ها اصلا کاری نداشتی گل دوست من و دقیقا مثل باباهی عاشق گل و گیاهی . و نتیجه خرید دیشب مون یه شمشاد توپی خوشگل برا بن سای باباهی شد که حالا باید کلی روش کار کنه و امیدوارم شما عشق مامان کاری با درختچه های ما نداشته باشی عسل خانم.
سپندارمذگان مبارک
حدود دو هزار سال پیش از تولد ولنتاین در میان آریاییان روزی به نام روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) مرسوم بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف با ۵ اسفند است؛ اما در تقویم جدید ایرانی بدلیل سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال، شش روز به جلو آمده و با ۲۹ بهمن مصادف میشود…
دختر نازم این روزیه که پدر هر سال برای جاودان شدن و محکم تر شدن عشقمون گل و شکلات میگیره و امسال یه فرشته کوچولوی سخن گو در کنارمون بود که حتی فکرش رو هم نمیکردیم این همه خوشبختی رو و باید اعتراف کنم هم من و هم پدر که عاشق توئه که روز به روز شیرین تر و خوردنی تر میشی
این پاپوش های خوشرنگ هم کادوی این روز مون به عشق کوچولومونه . کلی خرس داشتیم امسال گفتیم برا این روز یه تدی برات بگیریم که همیشه همراهت باشه اما پیدا نکردیم و همچنان دنبال یه تدی نرم و خوشگل برا توئیم عشقم
اینجا هم با دقت تمام داری کاپ کیکی که توی بشقاب برات گذاشتم رو میاری تا با ددی قسمت کنی
اینم ژله سوپرایز مامی وای که چه کار سختی بود
اما مامان توی پیتزا درست کردن دیگه استاد شده مخصوصا خمیرش
91.11.29
آرشیدا شده عاشق قصه خوندن و توضیح دادن برا باباهی . میگه بابا شما تشریف بیارید بشینید من براتون بخونم همون طور که مامان برا آرشیدا میخونه .
یعنی اگه یه روزی خوردمت بابا نباید بگه چرا بس که جیگرتر شدی
گردنبند که این روزها تقریبا همیشه گردنت میندازی ، سفره رو کمکم جمع میکنی و کل سس ها رو توی یخچال میخوای بگذاری
حلقه های عشقمون گردن عشقمون
بابایی حلقه شو ،هر جا بگذاره منم حلقه ام رو میگذارم داخلش . یک روز تونتی به حلقه های ما دسترسی پیدا کنی و کلی خوشحالی کردی منم انداختمشون گردنت که تو دستت گم نشند ( عشق من و باباهی گردن آرشیدا )
شب 21 بهمن و آتش بازی
شب 21 رفته بودیم بیرون و تماشای آتش بازی و چقدر شما ذوق کردی فرشته
با اینکه کلی سویشرت داری اما هر موقع میخوایم بریم بیرون سریع این یکی رو انتخاب میکنی و داری برا انتخاب لباس مستقل میشی و خودت سریع کلاهت رو به سر میگذاری و با این کارت خیلی خوردنی میشی و میشینی دم در منتظر برا کفش پوشیدن
دیدار دو دوست مجازی در واقعیت
آرشیدا و آرمیتا کوچولو
آرشیدا :آمیتا شی میجی ،بیام باخات دوشت بشم
آرمیتا : آله فک چونم دوشت خای خوبی بلا خم بشیم خا
آرشیدا : باشه بذال فکل خام مو بکنم
آرمیتا : آشیدا نلو اون طلف بیا اینجا پیش من
دو تا فرشته کوچولوی پاک و معصوم
91.12.3
بالاخره بعد از چند هفته قرار گذاشتن یه شب همدیگه رو ملاقات کردیم و وااااااااااااای چه دلبر کوچولوی نازی بود این آرمیتا کوچولو ، ظریف و ناناز و کوچولو و اینقدر با ناز حرف میزد .
کلی سی دی رد و بدل کردیم و ممنون از زینب جون سی دی کارت صد آفرین آرمیتا جون رو برامون کپی کرده بود ... حالا آرشیدا میتونه کلمات بیشتری رو یاد بگیره خلاصه چرخی زدیم پاساژ کارون اما آرشیدای وروجک ما مثل همیشه که آزاده هر جا دوست داشت میرفت و زیاد حاضر نشد بایسته دو تا عکس خوشگل با دوست جدیدش بگیره . رفتیم عروسک فروشی اما باز هم یه عروسک نرم آویزون برا آرشیدا پیدا نکردیم اما آرشیدا و آرمیتا کلی با هم عکس یادگاری گرفتند . در آخر آرشیدا خواب آلود ما به محض بیرون اومدن از پاساژ توی کالسکه لالا کرد و تا صبح شاید خواب دوست جدیدش رو میدید .
راستی تولد آرمیتا هم بود که همین جا تولدش رو به مامان و بابای مهربونش هزار بار تبریک میگیم
http://armita1389.blogfa.com/
اولین تلاش های آرشیدا برای بالا رفتن از پله های برای سرسره بازی
91.12.6
1 سال و 4 ماه و 23 روز
برای اولین بار پله های سرسره رو به تنهایی بالا رفتی و البته باباهی کلی ساپورتت کرد برای این عمل بزرگ
عشقم گامهای کوچکت استوار و شادی خنده هایت پابرجا
اما خودمونیم ها خیلی وروجک شدی ها حدود 10 تا بچه قد و نیم قد پشت سرت به صف ایستاده بودند تا تو،پرنسس کوچولو با ناز و ادا بالا بری
اما یه عالمه سرسره بازی کردی و کلی لذت بردی عشق کوچولوی من
نگاه های متفاوت بابا و مامان صبح های زود
صبح ها که باباهی میخواد بره سر کار چند دقیقه ایی بالا سرت میایسته و آنچنان محو تماشای چهره معصومت میشه که نگو و پشت سر هم میگه فرشته ست نه ؟؟؟!!! و مامان که مخصوصا دم صبح ها آرشیدا گرسنه میشه و می افته به جونش و همه شیره ی وجودش رو میمکه با قاطعیت میگه نـــــــــــه شیر آشامه . از صبح با یه وروجک سر و کله زدن و هیچ چیز هم که نمیتونی بهش بگی. کلمه نکن هم که قدغن شده و نباید بهش گفت فقط باید دندونت رو بهم فشار بدی و لبخند بزنی(بچه زامبی "ومپایر"شیر آشام کوچولو )
آرشیدا از نگاه باباهی: یه فرشته کوچولوی ملوس و دوست داشتنی
آرشیدا از نگاه مامانی: یه وروجک شیطون فوق العاده شیر آشام که کلی شیر میخوره
عزیزم تو همیشه فرشته کوچولوی منی جوجو طلا
آرشیدای تمیز من
91.12.7
من عاشق این دست های کوچولوتم عشقم ، امروز کاری کردی که فقط قبلا یک بار بهت گفتم ... گفته بودم اگه بیسکوئیت ،شکلات یا چیزی خوردی پوستش رو باید بندازی سطل زباله
امروز صبح که بهت کلوچه دادم تا پوستش رو جدا کردی ،اشاره کردی سطل آشپزی که توی کابینته و دو بار گفتی اااااااااااایه (از ته حلق)و بعد خوشگل رفتی در کابینت رو باز کردی و اون رو انداختی توی سطل خودم هم موندم که تو چقدر طلایی و من ذره ذره دارم پی به ارزشمندیت میبرم
قوانین آرشیدایی
91.12.10
- به محض ورود به خونه ، ماشین ، کالسکه و هر جایی که یکم احساس راحتی کنه فکر میکنه باید جوراب و کفشش رو از پاهاش بیرون بیاره
- عاشق شیر پاستوریزه خوردن شده و برای صبحانه حتمی باید با غذاش شیر بخوره
- باید زیر شلوارش شورت بپوشه اما از بس شورت کوچولوهاش رو دوست داره اجازه نمیده شورتش رو بپوشونیمش و دستش میگیره و نازش میکنه .
- جدیدا نقاب رو برعکس میذاره سرش واقعا خنده دار میشه .
- چشمک زدن و بوس فرستادنش خیلی پیشرفت کرده .
- در طول روز خانم حتما باید پا پوشش پاش باشه . حساسیت فوق العاده شدید به اینکه حتی یه چیز خیلی کوچولو کف پاش بچسبه .
- در یخچال که باز میشه کلی باید همه مواد غذایی رو وارسی کنه بعد همیشه اشاره میکنه به گوجه و آنچنان با اشتها میخوردش که نگو "موجود کوچولوی خام خور" ... همچنان عاشق پیاز خامی آخه بچه پیاز خوردن داره
- بابا این روز ها به آرشیدا لقب بن سای کوچولوی داده یه بن سای آدم در ابعاد کوچولو
- فعلا تا همین حد یادمه بعد دوباره بهش اضافه میکنم
آرشیدا و کفش هاش
91.12.9
به آرشیدا چند بار تذکر دادم با کفش بیرون نباید بیاد رو فرش بیاد ... دیشب از بیرون اومدیم بغل بابا بود و باباهی حواسش نبود با کفش گذاشتش روی فرش .... سریع صداش تغییر کرد و با زبون خودش یکم چی جی بی جی کرد ، برگشتم دیدم کفشش توی پاشه و داره به باباهی اشاره میکنه منظورش اینه که بابا کفشم رو در نیاورده . سریع گفتم پدر کفش آرشیدا که در نیاوردید شما و آرشیدا با تاکید اهه که دوباره باباهی بغلش کرد و من کفشش رو در آوردم
من عاشق این دختر عاقل و باهوشم ام
دیشب داشتم برا باباهی یه پارچه ایی رو نشون میدادم توی نور دقیقا مشخص نبود چه رنگی داره بابا گفت مشکیه بلند گفتم نه ســــــــــــبزه ،آرشیدا که داشت با جور چین هاش بازی میکرد با حالت تعجب گفت شــــــــــبـــــــــــزه
آرشیدا و پم پم های پنبه ایی
91.12.6
مهارتهای دستی آرشیدا خیلی خوب داره پیشرفت میکنه آما هنوز جا برا رشد و ظریف کاری بیشتر داره
جور چین حیوانات رو کامل هر کدوم رو سرجای خودشون قرار میده اما نمیتونه به صورت کامل جفتشون کنه روی همدیگه و بیشتر بابا با دست هاش کار کنه .
یه جعبه خالی قرص امگا 3 رو در اختیار آرشیدا گذاشتم تا با پم پم های رنگی پر و خالیش کنه و چه لذتی از انجام این کار میبرد و بعد از پر شدن دوباره با یه فشار کوچولوی من داخل جعبه کلی جا برا گذاشتن پم پم های جدید باز میشد و کلی با هم از انجام این بازی لذت بردیم
دیشب مهمان داشتیم یکی از همکارهای باباهی
91.12.8
آقای مسن بسیار بافرهنگ و با کلاسی و فوق العاده مودب . تحصیل کرده و حدود 30 سال امریکا بوده کلی دور هم خوش گذشت اما مامان به نتایجی رسید اینکه باید سلسله مراتب ادب رو به آرشیدا بیاموزه و آرشیدا رو دختری مودب و متواضع بار بیاره و آرشیدا رو با انواع فرهنگ ها و معاشرت ها آشنا کنه . همه تلاشم رو میکنم مامان به خاطر تو که امید منی
هویج یـــــــــــــــا پفک
اینقدر شباهت داره که خودم هم کلی حال کردم . بالاخره بعد مدتها یه دل سیر پفک خوردم و به آرشیدا هم پپک (هویج) دادم
غذاهای تزیین شده آرشیدا
گیسو نودلی کتلت گوشت و قارچ
91.12.10
آخی آرشیدا که کوچولو تر بود سوپ هاش رو کلی تزیین میکردم
http://arshidaarshida.niniweblog.com/post63.php
http://arshidaarshida.niniweblog.com/post70.php
91.12.2
قبونش بشم اول گوجه و پیاز ها رو خورد بعد کتلت ها رو ،زیتون ها رو هم با دندون کوچولوهاش گاز گاز کرد
دخمل نازم
91.12.7
تا حالا 7 تا دندون داشتی ، یک دونه دندون کوشولو هم پایین سمت چپ دیده شد از این به بعد نوبت دندون های نیشت هست امیدوارم مثل بقیه دندون هات اذیت نشی دلبر کوچولوی من
آرشیدا و آسانسور
91.12.10
خدا رو شکر از روز اول برا بیرون رفتن بغلی نبودی ، البته همیشه کالسکه سوار میشی ... اما توی این ماه همش مخصوصا صبح ها که میخوایم بریم باشگاه تا کفش ات رو میپوشونمت سریع میری جلوی در آسانسور ، در که باز میشه راحت میری داخل و محکم خودت رو میگیری و موقع رسیدن به پارکینگ راحت پیاده میشی . من عاشق این اعتماد به نفست ام زندگی
پازل های جدید
91.12.10
عاشق این پازل چیدنتم ، این ها رو این هفته برات گرفتم کمی آسونتر از پازل قبلیه اما همچنان تو جاگیر کردنشون مشکل داری اما همه رو به راحتی تشخیص میدی . از تخم مرغ های هوشت هم خیلی خوشت اومده
بع بعی باباهی
91.12.10
بابا عاشق این لباس پرز دارته وقتی بغلت میکنه و بوت میکنه مخصوصا وقتی از سر کار برمیگرده و شما میپری بغلش و این تن نازک و گرم توئه که به زندگیمون آرامش داده