آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

آبشاری در دل کوهستان

  در مسیر رفتن این سری به اصفهان راهمون رو پیچوندیم و از سمت یاسوج رفتیم  آبشار مارگون یاسوج آبشار مارگون یکی از بزرگ‌ترین و با شکوه‌ترین آبشارهای ایران و خاورمیانه است       92.3.27 با اینکه صبح زود از اهواز حرکت کردیم اما تقریبا نزدیکی های ساعت 4 بود که رسیدیم تا بابا اومد کباب نهار رو آماده کنه آرشیدا 3 تا گوجه خام خورد البته کلی چیز خوره بود نه اینکه تا اون موقع گرسنه باشه ها باباهی تو رو برد زیر آبشار و قطره های آب که به صورت نازت برخورد میکرد شادی و جیغ سرمستانه ات توی کوه عشق رو انعکاس میداد به گوش من پاهاتو بالا گرفته بودی و اجازه نمیدادی ق...
15 تير 1392

نی نی وبی های آب باز

جمعه تاریخ 92.3.10 ساعت 7 عصر یه قرار وبلاگی زیر پل رنگین کمان اهواز یه محیط رویایی و زیبا   جمعه تاریخ 92.3.10 ساعت 7 عصر یه قرار وبلاگی زیر پل رنگین کمان اهواز یه محیط رویایی و زیبا   ارسطو . پریسا. یاسین. دانیال توی این عکس پشت صحنه مامان ها که همه یکی یک دوربین توی دستشون بود عکس میگرفتند خیلی بیشتر آدم رو سر ذوق می آورد جمعی از شیطونک های آب پاش       مامان پریسا نوشت : روز جمعه 10 / 3 / 1392 ساعت 7 بعد از ظهر، سومین قراره نی نی وبلاگی زیر پل هفتم(رنگین کمان) گذاشته شد. این هم اولین گروه کاماندو هاااااااااا از چپ : دانیال - ابوالفضل - پریسا - ارمیتا...
13 خرداد 1392

18 تا 19 ماهگی بهترین هدیه خدا

  مادرم ، ای تنها عشق ابدی من، عمر جاودانه ات رو از خدا میخواهم 92.2.11 دومین سالی که طعم مادر بودن رو با تو فرشته نازم تجربه میکنم       فرشته کوچولوی پاک و معصوم من   ای همه هستی من   ای وجودم   من عاشق و تشنه ی اون قلب مهربون و آغوش پر محبت توئم که دست های کوچولوت رو دور گردم حلقه زده و مرا از گرمای تن نرم و نازک وجودت بهرمند میکنی   خوشحالم و به خودم میبالم به خاطر وجود مهربانت   من عاشق اون ناز و اداها و پشت چشم نازک کردن هاتم   آخه این همه ناز رو کجا یاد گرفتی که هر لحظه دلم رو آب میکنی       کتیبه ها...
8 خرداد 1392

یک قرار نی نی وبلاگی

توی این صفحه قراره کلی عکس از نی نی های خوشگل بیاد دوست هایی که شاید یه روز آرشیدا سراغشون رو از من بگیره جمعه قراره اولین دیدار رو با هم داشته باشیم                           آرشیدا الینا - آرمیتا - مانی- اهورا - علی خوشتیب- سپهر- کیاوش- آرتین -ستایش- و پریسا جونی با مامان و باباها و مامان روانشناس جمعمون حسابی جمعه ببینیم کی میاد کی نمیاد ؟؟ قرار شد جمعه پارک چوبی اطراف محوطه بازی بچه ها ساعت 7 عصر طریقه شناسایی بادکنک ... دست بچه ها "دوست دارید بیشتر هم بادکنک بیارید تا بچه ها و باباها رو بفرستیم دنب...
8 خرداد 1392

قرار نی نی وبی بازی

دومین قرار نی نی وبی مون که آرد بازی بود   جمعه 92.2.27 کیاوش با سیاست مدیر وزارت بهداشت که با آرد و کثیف شدن لباس هاش اصلا حال نکرد و از آردی شدن آرشیدا کلی ابراز ناراحتی کرد اینجا بیسکویتش رو داد به آرشیدا که آنا عروسک رو بگیره اما آرشیدا که آنا به جونش بسته تسلیم نشد باید فیلم صحبت کردنشون رو ببینید که به زبون نی نی ها کلی حرف با هم زدند که ما متوجه نمیشدیم اما خودشون دو تا واقعا زبون هم رو میفهمیدند آلاچیق گردهمایی مامان ها مانی بغل مامان لادن مهربون که ما زیاد زیارتش نکردیم آرشیدا و علی در پی نشر خلاقیت علی با مرام که کلی ما حال کردیم از حال کردنش با آرد ها و محمد فرزام که ای...
31 ارديبهشت 1392

عید اومده ، بهار اومده

عید اومده ، بهار اومده سال نو ، بهار نو   و آن گاه که شکوفه های بهاری سر از دامان پر مهر طبیعت بلند کرده و آمدن بهار و شادی دوباره را نوید میدهد و نسیم فرح بخش بوی مشک و عنبر را به مشامم میرساند  و خنده و شادی تو هر لحظه مرا به زندگی و فردای بهتر به امید تو عشق یگانه من پیوند میدهد دخترم ای صفا و صمیمیت خالصانه ی عشق سر تا پای وجودت را از اعماق وجودم بوسه باران و همواره تو را میپرستم عید اومده ، بهار اومده آرشیدا صبح روز عید رو اینگونه آغاز کرد جوجو در حال خوردن شکلات صبحانه خونه مادرجونی و بعد هم به حیاط پر از گل و پروانه رفت و به کمک باباهی و پدر...
12 ارديبهشت 1392

آرشیدا دیگه شیر مامان نمیخوره

٩٢.١.٩ 1 سال و 5 ماه و 2٨ روز شبی که رسما آرشیدا از شیر گرفته شد   مامان عاشق خنده گوشه لب کوچولوی شیرینت موقع شیرخوردنته   ٩٢.١.٩ 1 سال و 5 ماه و 2٨ روز شبی که رسما آرشیدا از شیر گرفته شد مامان که توی یک ماه کم و بیش زمینه رو فراهم کرده بود حالا دیگه مجبوره این وابستگی رو کات کنه دل خودم بیشتر پر درده ، نه ماه که به جونم بسته بودی و یک سال و شش ماه هر لحظه و هر ثانیه ،  من با تو و تو با من بهانه ها و دل تنگی لب تشنه تو که با شیره ی وجودم سیراب میشد و وجود من رو سرتا پا غرق احساس مادرانه میکرد رو چطور میتونم قطع کنم مجبورم منو ب...
28 فروردين 1392

17 تا 18 ماهگی عسل ام

فرشته کوشولوی من ورودت به 18 ماهگی مبارک باشه   میریم به استقبال بهار ، به استقبال عید ، به استقبال شکوفه ها و امسال رو با تو که گل رو میشناسی و میبوئی ، ماهی قرمز رو میبینی و ذوق میکنی و صدای خندهات قلبم رو نوازش میده ، سیب قرمز رو گاز میگیری و از مزه خوشمزه اش بــــــه بــــــــــــــــه میکنی ای همه هســـــــــــــــــــــــــتی من عاشقانه سرتا پایت را میپرستم     فرشته کوشولوی من ورودت به 18 ماهگی مبارک باشه   میریم به استقبال بهار ، به استقبال عید ، به استقبال شکوفه ها و امسال رو با تو که گل رو میشناسی و میبوئی ، ماهی قرمز رو میبینی و ذوق میکنی و صدای خندهات قلبم رو نوازش می...
17 فروردين 1392

مسافرت _چهار شنبه سوری 1391

٩١.١٢.٢٥ راهی اصفهان شدیم     ٩١.١٢.٢٥ راهی اصفهان شدیم هوای خنک و تمیز جاده خستگی رو از تن ها به در و لحظه ها و ثانیه های ٦ ماه  دوری رو نزدیک تر و نزدیک تر میکرد ٦ ماه و این بیشترین زمانی بود که از شهر آبا و اجدادی دور بودیم   دختر گل ام بیشتر مسیر رو توی صندلی خودش عقب خواب بود برای ظهر که رسیدیم خونه مامان مامانی کلی بوس و لپ کشانی و تغییر قیافه آرشیدا به خاطر مرتب کردن موهاش و ... جالب تر اینکه این چند روز بیشترش بین مسیر خونه پدرجون ها بودیم ... یه شب اینجا ، یه شب اونجا . حالا نمیدونیم این به خاطر دل تنگی برای ما بود یا به خاطر آرشیدا شب ٩١.١٢.٢٨ اولین سالگرد عقد خاله...
16 فروردين 1392