آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

18 تا 19 ماهگی بهترین هدیه خدا

1392/3/8 18:24
نویسنده : مامان آرشیدا
6,009 بازدید
اشتراک گذاری

 

مادرم ، ای تنها عشق ابدی من، عمر جاودانه ات رو از خدا میخواهم

آرشیدا

92.2.11

دومین سالی که طعم مادر بودن رو با تو فرشته نازم تجربه میکنم

 

 

 

فرشته کوچولوی پاک و معصوم من

 

ای همه هستی من

 

ای وجودم

 

من عاشق و تشنه ی اون قلب مهربون و آغوش پر محبت توئم که دست های کوچولوت رو دور گردم حلقه زده و مرا از گرمای تن نرم و نازک وجودت بهرمند میکنی

 

خوشحالم و به خودم میبالم به خاطر وجود مهربانت

 

من عاشق اون ناز و اداها و پشت چشم نازک کردن هاتم

 

آخه این همه ناز رو کجا یاد گرفتی که هر لحظه دلم رو آب میکنی

آرشیدا

 

 

 

کتیبه های چند صد هزار پیش شاه پیرآقا

٩٢.١.٤

کتیبه های شاه پیرآقا

بابایی که برا خودش توریست گردی میکنه با توجه به مطالعاتش بردمون یه جایی تا آثار و نقوش بزهای ماقبل تاریخی رو ببینیم

کتیبه های شاه پیرآقا

آرشیدا

آرشیدا با دیدن سوارکاران اسب سوار اون منطقه بیشتر ذوق کرد

 

عیدو دید و بازدید

92.1.5

آرشیدا آرشیدا

آرشیدا خونه عمه مریم که کلی با فیلیپ مورچه و عرفان بازی و بسی دلبری نمودند...

آرشیدا و عرفان

 

 

در میسر بازگشت به اهواز و جاده و جای دیدنی اشگفت سلمان

92.1.7

آرشیدا

آرشیدا بهار 91 

آرشیدای سال 91 و آرشیدای سال 92 زیر یک درخت

آرشیدا بهار 92

 اشگفت سلمان باستانی

بنای تاریخی اشگفت سلمان در شهر ایذه

آرشیدا

آقا اسبه که کلی حشره اطرافش بود و از کنارش عبور کردیم و کلی ذوق کردی

 

 

غذای خوشرنگ آرشیدا

92.1.9

غذای آرشیدا

آرشیدا

 

 

آب بازی

92.1.11

آرشیدا

تمرین های آرشیدا برای با ملاقه آب رو از یک ظرف به ظرف دیگه انتقال دادن

الان دیگه تقریبا داری یاد میگیری قاشق غذات رو برعکس دهانت نگذاری و یکم غذا هم باهاش توی دهن کوچولوت میره

من عاشق تو و تو عاشق آب بازی

 

سیزده و به قول اصفهونی ها سینزده بدر امسالمون

92.1.13

آرشیدا آرشیدا و گل قاصدک

آرشیدا آرشیدا

قبون اون توت خودنت که اینقدر با اشتها میخوری ... اولین بار که توت قرمز خوردی . اصفهان که بودیم توت فرنگی هم پدر جون بوته هاشو خریده بود کاشت توی باغچه و دو تا توت فرنگی قرمز خوشرنگ داشت که هر دو شون رو نوش جان کردی

آرشیدا آرشیدا

آرشیدا و مهین

آرشیدا در حال حرف زور گفتن به مهین ... مهین مونده آرشیدا چی میخواد و به من میگفت خاله نمیفهمم چی میگه چی میخواد  خنده والا منم نفهمیدم

 

 آرشیدا شب ها دیگه توی اتاق خودش لالا میکنه

92.1.15

آرشیدا 

قبون خوابیدن قشنگت بشه مادر قلب از وقتی دیگه شیر نخوردی دو ، سه شب بعدش رسما اتاقت هم جدا شد و شب تا صبح رو راحت توی اتاقت میخوابی تشویق

اینم یک موفقیت بزرگ دیگه

صبح زود که باباهی میخواد بره سر کار بیدار میشی که بغلت میکنه و میاردت پیش من بعد با هم ادامه خوابمون رو میریم

ماچ

آرشیدا

 

صبحانه مورد علاقه دخترم

92.1.17

آرشیدا

صبحانه مورد علاقه دخترم این روزها شده شیر و کورن فلکس با قطعه های برش خورده موز

آرشیدا

میخوری کلی هم به به میکنی مامانی هم وسطش یه لیوان شیر با نی بهت میده

نوش جونت امیدم

با همین دونه های کورن فلکس یادگرفتی قاشق رو درست ببری نزدیک دهانت بدون اون که دونه ها بیفتند تشویق

آرشیدا  آرشیدا

عاشق گل و گیاهی

بابا هم دو تا تراریوم خوشگل درست کرده که خیلی دوستشون داری و هر روز میری و از نزدیک نگاهشون میکنی

 

18 ماهگی نوگل کوچولوی خونه پر از مهر ما

92.1.17

تولد 18 ماهگی آرشیدا

کمی با تاخیر برگزار شد و با تولد مامان همراه شد

آرشیدا

آرشیدا

آرشیدا آرشیدا

قربون اون سرحالت بشم ... حیف که مامی ،ددی زودی با خوردن کیک تپل میشند وگرنه هر هفته برات یکی میگرفتم

آرشیدا

آرشیدا شده عاشق کنترل کولر که مامان نصب کرده به دیوار

هر روز میره رو مبل و دست کوچولوشو دراز میکنه برا کنترل و قدش نمیرسه

آرشیدا

تولدت مبارک ... تشویق تشویقتشویقتشویق

آرشیدا

قبون نگاه منتظرت برم

حالا شمع ها رو فوت کن تا صد سال زنده باشی

تولدفقط به اسم مامان بود اما همش به نفع آرشیدا

آرشیدا

     آرشیدا

 

آرشیدا

قبون کیک تقسیم کردن و ناخنک زدنت

کیک رو درسته گذاشتیم جلوی آرشیدا و گفتیم بفرمایید ... اینقدر کوشولو و با ناز از خامه های دورش با انگشت کوشولوت برداشتی و خوردی (فیلم هاش هست بعد میتونی ببینی قبونت برم ) شمع بیچاره برای ده ها بار روشن شد و هر بار مامان ترانه تولد تولدت مبارک رو میخوند و بیا شمع ها رو فوت کن و بعد از فوت کردن دوباره شروع به انگشت زدن به کیک

آرشیدا

این هم کادو خوکشل تولدت . کادو مامانی هم به صورت نقدی کارت به کارت پرداخت شد

 

خانه بهداشت

92.1.18

آرشیدا

وزن :10و100گرم که کمی کاهش وزن داشتی (ویروسی بد جنس ،مسافرت،از شیر گرفته شدن) 

قد : 80 سانت

واکسنت هم گفت روز زوج که امیدوارم زیاد درد نداشته باشه که دخمل کوچولوی منو اذیت کنه

 

واکسن 18 ماهگی جوجو طلای من در روز 92.1.21 زده شد

 

پای کوچولوش درد میکنه و نمیتونه تکونش بده گریه

 

آرشیدا یه کوچولو تب کرد و شب اول پای کوچولوش رو نمیتونست تکون بده و با خوردن قطره استامینیفون تا صبح ساعت 9 صبح لالا کرد .

 

 

آرشیدا در پارک آدم کوچولوها 

آرشیدا

آرشیدا

آرشیدا

آرشیدا

آرشیدا

آرشیدا

آرشیدا

92.1.27

آرشیدا آرشیدا

پارک چوبی شما وعده گاه شبونه های ما و هر یک شب در میون توی شهر آدم کوچولوها

 

آرشیدا کجا میخواد بره ؟

آرشیدا آرشیدا

قبون چشم هات که وقتی میریم بیرون از خونه چشم هات همش زیر ماشین ها دنبال بچه گربه هاست

آرشیدا

92.1.25

عصر ها قبل از اینکه باباهی بیاد فرشته کوچولوی خونه ما خیلی حوصله اش سر میره ، مامانم میبردش بیرون ها در سوپر مارکت و یه دوری با هم میزنند ...

آرشیدا هم خرسی تدی مورد علاقه اش رو پیدا کرد اونم کجا ؟ توی عروسک های خاله زری و هر کجا که میره با خودش میبردش (اسمش هم آنا گذاشته )

 

 

 

 

 

 

فرشته ناز مامان در پارک

آرشیدا  آرشیدا

قبون نگاهت که دنبال گنجشک ها و پروازشونه

آرشیدا آرشیدا

عروسک قشنگ من قرمز پوشیده

 

92.1.24

 

آرشیدا

تولد 18 ماهگی آرشیدا و تولد مامی زهره

 آرشیدا آرشیدا

92.1.18

فردای مراسم تولد... دوباره سوت و جیغ و هــــــــــورا با یه کیک نصفه و یه شمع

 

اینم ژله شب تولد که چون زیاد شیرینی خوردیم نتونستیم بخوریمش اما آرشیدا ترتیب اثر دادند چون برا رشد استخون هات عالیه منم اجازه میدم هرچه قدر دوست داری بخوری و مجالی بهش ندادی و تا فردا عصر که باباهی اومد بیاد خونه دیگه تقریبا یه کوچولوش مونده بود

ای قبون این ژله خودنت برم ... با اشتها میخوری و میگی اوهههه

 

کادویی برای آرشیدا

آرشیدا

92.1.23

جمعه بعد از رفتن مهمانها خوابت برد فردا صبحش هم با هم رفتیم پارک وقتی از پارک برگشتیم مهلت ندادی لباست عوض بشه

چون مامانی بیشتر اسباب بازی هات رو برات بازی های هوشی میگیره اصلا فکر نکرده بودم که از این ست های فنجون ،نعلبکی ها هم میتونه خوشت بیاد

کلی با قوری ادای چای ریختن انجام دادی و با فنجون سر کشیدی و صدای خوشمزه در آوردی و من لذت شادی تو رو میکردم عشق طلای من

ژله خرده شیشه

مامان یه ژله خوشگل خورده شیشه هم درست کردم البته پایه اش هلو بستنی بود که کمی آب شد اما فوق العاده خوشمزه شده بود

 

 

 

 

 

اولین بار که بلند ترین کلمات رو با هم گفتی

تــــــــــا تـــــا عبتی (تاب تاب عباسی)

92.1.27

 

 

شناخت تمام اعضا چهره

چشم. دماغ. مو. گوش. زبان. دندان

دست. پـــا. انگشت. ناخن . ناف

92.1.25

قبلا هم تقریبا دست و پا شکسته میدونستی اما الان دیگه بدون شک و با قاطعیت

  

دیدار با دو دوست مجازی در واقعیت

92.2.4 چهارشنبه شب نمایشگاه بین المللی اهواز

نمایشگاه کودک

پریسا،آرشیدا ،علی

پریسا و آرشیدا

علی و پریسا جون

آرشیدا و خرگوشی

دوستان خوبم مامان پریسا کوچولو ، مریم مهربون که واقعا چهره شادش انرژی مثبت به آدم میده

http://parisajoon.niniweblog.com

و مامان علی خوشتیپ، سارای خنده رو با قلبی قلمبه از بازم خنده

http://alijoon.niniweblog.com/

 

 

 

آرشیدای طلای مامان زمان خوابش با اومدن بهار تغییر کرد 

 

 

هی این دکتر هلاکویی میگه مسافرت تمام عادت های بچه رو بهم میزنه ها !!! خب چیکار کنیم دیگه ناراحت

الان بین ساعت 10 تا 10:30 میخوابی (البته ظهر هم دو تا سه ساعتی لالا میکنی ها زبان و مامان یکم مطالعه میکنه) اونم کجا رو جیگر مامان تا خوابت ببره و مامان از بوی خوبت به آرامش برسه ، والا این یکی رو دیگه روانشناسان پیشنهاد داده بودند ... سرت رو میگذاری روی شونه ام و من موهای ابریشمی طلات رو ناز میکنم و برات لالایی میگم ، اینقدر زود خوابت میبره که دلم میخواد یکم دیگه بیدار بودی و برام ناز میکردی طناز کوچولوی من بعد بغلت میکنم و میبرت تو تخت اتاقت تا خود خود صبح لالا میکنی تشویق این فوق العاده ست روزهای  اول چند بار کوچولو گریه کردی اما از پشت در نگاهت کردم و طاقت آوردم اما الان دیگه تا خود صبح لالایی میکنی ماچ به باباهی هم گفتم صبح که میخواد بره  نیاردت تو تخت خودمون اونم قبول کرد اما دیگه صبح ها که میخواد بره سر کار فقط نگاهت میکنه و دیگه نمیتونه ببوستت ... حالا مردم میگند چه دلی داره این مامانه ، نمیدونند که ما کاری رو بدون 100 بار مطالعه و برنامه ریزی انجام نمیدیم ها خجالت

 

پروژه دستشویی

اونم خوب پیش میره و با بزرگ تر شدنت و به دست آوردن نگهداری بیشتر و کنترل روی جیش ات هر دو ساعت یکبار شده که خودم باید ببرمت البته یکی دو بارش رو هم خودت میگی وگرنه ... جالبه موقع سرازیر شدنش یادت میافته خنده و استرس میگیردت و متاسفانه سه یا 4 بار پی پی کردنت در روزه یکم کلافه ام کرده بچه جون که خوشبختانه زمانش مشخصه و باید پوشک بشی ... پوشک های بیچاره تمیز فقط برای چند دقیقه سبز بعد از هر بار دسشویی هم باید بهت دستمال بدم تا خودت رو خشک کنی که عاشق این کارتم بعدش هم دستمال رو میندازی سطل زباله یعنی اون موقع ست که میخوام قورتت بدم ها

 

صبحونه خوردنت رو قربون

یعنی اگه فقط من بخوام بهت صبحونه بدم که دیگه هیچ ، حالا یه کاسه شیر با کورن فلکس با یه قاشق که یکی در میون، صاف میره تو دهنت رو دیگه هیچ حالا با تخم مرغه و تخم بلدرچین ها میشد کنار بیای... فقط کافیه قاشق رو بگیرم و خودم بخوام بگذارم دهن . آنچنان قهر میکنی و میخوابی و دو سه باری دور خودت میچرخی که من موندم واقعا این رفتار رو کجا دیدی آخه بچه جون ( واقعا رفتار غریزی ات گل میکنه ) هیچی دیگه منم میگم وای کی دخملی منو ناراحت کرده بیا بغل خودم ببینم سوال بعد میپری تو بغلم و دو سه تا بوس ناشتا با اعصاب خورد ازت میگیرم و به خودم میگم از ماست که بر ماست ... تقصیر خودته خانم حالا هی روی اعتماد به نفسش کار کن . دو سال دیگه اجازه نمیده بدون اجازش آب بخوری .. خــــــــــــــب چه کنم تا 7 سال هر چی شما بگی خانم کوچولو پدر صلواتی

و این فرش های ما هستند که باز طاقت میارند و چیزی به روشون نمیارند

خوب شد فرش دست بافت نخریدیم ها و گرنه تو تربیت آرشیدا با مشکل روبه رو میشدم قهقهه

 

خمیر بازی های دست ساز مامان

 آرشیدا آرشیدا

92.1.28

برای عشقم خمیر بازی درست کردم و چون رنگ خوراکی مجاز نداشتیم از آب ژله برای رنگ کردنشون استفاده کردم البته شکرش ته ظرف موند و فقط آب رنگی براشون به کار رفت

خیلی خوشت اومد و کلی خمیر قالب زدی

خمیر ها اینقدر شورند که آرشیدا با یک بار چشیدن دیگه امتحانشون نکرد نیشخند

 

 

جمعه و تفریح و بازی و خنده

آرشیدا

آرشیدا

آرشیدا

من عاشق این پاهای کپل اتم

آرشیدا

اینجا افتادی زمین و به هیچ وجه حاضر نشدی دستت رو روی زمین کثیف بزنی و بلند بشی تا باباهی اومد کمکت

آرشیدا

آرشیدا

92.1.30

جمعه بعد از ظهر زدیم به دل پارک و ...

 

مهارت جا زدن لگوها و سرهم کردنشون

آرشیدا

آرشیدا

92.1.31

نی نی ها معمولا توی این سن تا دو سالگی مرحله بازی های بی قاعده رو انجام میدند و مفهوم درستی از سرهم کردن وسایل بازی به طور دقیق نمیدونند

بعضی ظهرها بدجور پلک های چشمم سنگین میشه و چشمم روی هم میره .از شما جیگر طلا هم خیالم راحته که کار خطرناکی انجام نمی دی اما همیشه تو حالت خواب و بیدارم ...چشمم که باز شد دیدم سرگرم لگوها هستی و داری سرهمشون میکنی فقط تونستم از روی مبل چند تا عکس ازت بگیرم و دوباره خوابم برد خمیازه

من عاشق توام تو فرشته ناز من که بهم زندگی و امید میدی

 

 

 

قبون اون انگشت های کوچولوی ماهرت بشه مادری

مامان هر 2 الی 3 روز یکبار برات میگو سرخ میکردم ونصف کرده میگذاشتم جلوت تا خودت بخوری ... خوبیش اینه که با چنگال این کار رو انجام میدی مرتب و تمیز

اما زودی میخوری و تموم میشه و بازم میخوای میای و میگی ام ام "با فتحه الف" و سریع سر کوچولوت رو تکون میدی ... (کلا به هر چیز خوردنی خوشمزه میگی ام ام )...مامان هم این سری میگوها رو ریز تر کردم تا یکم بیشتر طول بکشه چون با حوصله و با چنگال میخوری

آرشیدا آرشیدا

یکی خودت میخوردی یکی به آنا میدادی و یه چیزی براش تعریف میکردی منم به امید اینکه خب حالا چند دقیقه سرت گرمه رفتم توی آشپزخونه تا سرم رو برگردوندم

شکار لحظه ها

آرشیدا

92.2.5

دیدم تو زرنگ تر از مامان چون دیده بودی با چنگال طول میکشه با انگشت سریع سریع همه رو توی لپ ات جا دادی و باز اومدی و گفتی ام ام 

قهقهه

نیست دیگه مامان  تمام شد

 

مراحل هفت خوان خواب بعداز ظهرهای آرشیدا

آرشیدا و آنا

  • اولین: مرحله میری اتاقت و یه کتاب میاری ، خودت میچرخی و عقب عقب میایی بغل مامان که روی مبل نشسته 
  • دومین: مرحله اه اه کنان میشینی روی پای مامان و کتاب مورد علاقه ات برا ورق زدن شما و آنچه شما دوست داری شنیده میشه
  • سوم: از روی پام میای پایین و میگم برو یه کتاب دیگه که دوست داری رو بیار
  • چهارم :این مرحله گاهی تا ده ها کتاب آوردن و خواندن طول میکشه( قربون اون راه رفتن و بدو بدو کتاب آوردنت )
  • پنجم : حالا نوبت خوابیدنته ... آنا رو میگذاری روی بالشت مورد علاقه ات روی پای کوچولوت و حالا تو برای اون قصه میگی و رو انداز رو میکشی روی سرش 

آرشیدا

  • ششم : کم کم خودت هم میخوابی کنار خرس عروسکت

آرشیدا

  • هفتم : کم کم چشم های کوچولوت سنگین میشه و به خواب ناز فرو میری و باز میشی همون فرشته کوچولوی آرامش مامان زهره

92.2.6

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (88)

مهسا
16 فروردین 92 15:34
مرسی بابت عیدی زیباتون
با اجازه من شمارو لینک می کنم
قربون آرشیداجون برم من بوووووووووووووووووس


ممنونم مهربون
یه نی نی توو خواب و رویا
16 فروردین 92 20:24
خصوصی دارید
عمه اریسا کوشمولو
17 فروردین 92 0:17
آرشیدای خوشگلم انشالله بهترین لحظه ها در این سال جدید منتظر تو نازم و خونوادت باشن
مرسی بابت عیدی زیبات


ممنونم منم امیدوارم سال جدید سال خوبی برای همه مردم ملت خوبم باشه ...خواهش میکنم
نیلوفر
17 فروردین 92 16:40
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▓▒▒▓▒▒▒▒
▒▒▒▒▓▒▒▓▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▓▒▒▒▒▒▒▒▒▓▒
▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒سلااااااااااااااااااااممممممممم
سال نو مبارک مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اپییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم


الان میام
مامان پریسا
17 فروردین 92 18:52
سلام خانمی.
سال نو مبارک. ایشالله سال خوبی پیش رو داشته باشید.

19 ماهگی خوشکل خانم هم مبارک باشه.

بابت هدیه ی زیباتون هم ممنون


ممنونم مریم مهربونم
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
18 فروردین 92 1:41
ای جانم تو رو خدا ببین داره تو اون عکسه نانای میکنه جلوی تلویزیون.
خوش باشی علوسک کوچولوی دوست داشتنی
زهره جان ما بالاخره آپ کردیم.چشمتون روشن


به سلامتی چه عجب قدم رنجه فرمودید
مامان بهار
18 فروردین 92 9:46
سلام ماماني ارشيدا تولدت مبارك ديروز پيام تبريك دادم گفتم شايد نرسيده دوباره هم تولدت مبارك بوس


میسی زن دایی مهربونم . دایی خوبم و بهار نازم رو ببوس
♥ مامي ملودي جون ♥
18 فروردین 92 10:23
انشا الله هميشه به خوشي و كنار هم بودن .


منم امیدوارم
مامان علی خوشتیپ
18 فروردین 92 15:16
تولدت مبارک دوست نازم.ببخش دیروز فرصت نشد بیام وبت
http://upload7.ir/images/04416166912991814737.jpg


ممنونم سارای خوبم با این همه مهربونی هات
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
18 فروردین 92 19:14
18 ماهگیت مبارک آرشیدا جونم.180 ساله بشی الهیییییییییییییی.
زهره جونم؟ سالگیت مبارک؟0 ساله بشی دوست جون.
حالا دوست نداری سنتو بگی عیب نداره.ولی تاریخ دقیق تولدت 18 فروردینه؟اینو بگو تو رو خدا.
ایشالا سه تاییتون سالهای سال در کنار هم زندگی شادی رو داشته باشید


17 فروردینه دیگه تازه 18 سالم تمام شد مگه شمع ها رو نمیبینی گر چه ما خانم ها کلا 14 ساله ایم همیشه
مامان ویهان
19 فروردین 92 0:27
تولد 18 ماهگیت مبارک فرشته کوچولو.چه خانومی شدی برای خودت.


میسی خون ویهان نازم رو ببوس
زهره مامان آریان
19 فروردین 92 8:02
18 ماهگی آرشیداجون و 18 سالگی مامان زهره مبارک
بازم خوبه اختلاف سنتون خیلی کمه
ای وروجک از الان به بزرگتر از خودت زور میگی خوشکلم؟


آره دیگه دلبری تولد ماه و سالمون رو با هم گرفتیم دیگه
زهره مامان آریان
19 فروردین 92 8:02
قربون آرشیدای 91 و آرشیدای 92


قربونت خاله مهربونم آریان نازم رو ببوس
خاله نرگس
19 فروردین 92 19:13
18 ماهگی مبارک عشقم.
18 سالگی مبارک زهره جوووووووووونم
120 سال کنار هم انشاله.
چه توپولویی بودی شما ماشاله زیر اون درخت رو میگم ها
کیک خوری مزه ای می ده ها نه عشقم
توت ها هم نووووووووووش جوووووووونت.
که تو اتاقت می خوابی. ما هم ساینا رو جدا کردیم منتها باباییشم پیشش می خوابه دخترش تنها نباشه. چه کنیم دیگه
الهی همیشه سالم و سلامت باشی. یه عالمه بووووووووووووووووووووووووووووووووووس


خودمم هم تعجب کردم وقتی لپ های تپلش رو دیدم آره آرشیدا خیلی راحت تا صبح تو اتاقش میخوابه یکی دو بار گریه افتاد دکتر هلاکویی گفته بود تا حداقل 15 دقیقه به صدای گریش اهمیت ندید تا عادت کنه اما صدای گریه آرشیدا بعد 20 ثانیه ساکت میشه خدا رو شکر
نسترن(مامان نیروانا)
20 فروردین 92 9:09
تولدت مبارک دوست خوبم...الهی 1200 سال سایه پر مهرت روی سر خانوادت باشه عزیزم....فدای این دخمل بشم با این هم تحول و پیشرفت....چه عکسای خوشگل و بهاریبهترینها رو براتون ارزو دارم تقدیم به شما


فدای مهربونی هات و یه دنیا ممنون
مامان آناهیتا
20 فروردین 92 15:25
تولد 18 ماهگیت مبارک عزیزم

خیلی ناز شدی عزیزم


ممنونم عزیزم
♥ مامي ملودي جون ♥
21 فروردین 92 11:13
بهبه مبارك باشه هر دو تاش
خاله نرگس
22 فروردین 92 12:55
قبوووون پاهای توپولوت برم که درد می کنه. خدا به داد من برسه ماه دیگه.
مامان آناهیتا
22 فروردین 92 17:53
سلام عزیزم تولد 18 ماهگیت مبارگ عزیزم عاشق عکس هات شدم
منا مامان الینا
23 فروردین 92 2:10
سلام زهره جون تولدت مبارک دوست خوبم انشالا که سالیان سال کنار خانواده گرم و مهربونت با عشق و صمیمیت و سلامتی زندگی کنی مهربونم منم دو تا آبجیام فروردینی هستن اصولا فروردینی ها دوست داشتنی و مهربون هستند درست مثل تو دوست مهربونم 18 ماهگی آرشیدا جون هم مبارک باشه انشالا که عروس شدن این فینگیل خانوم را ببینی امیدوارم واکسنش را به سلامت زده باشی و آرشیدا جونم سرحال تر از همیشه باشه ببوسش این فرشته کوچولو رو دو تا تو جفت لپاش
مامان آرال
24 فروردین 92 1:15
18 ماهگیت مبارک دیگه یه مدتی از واکسن خلاص شدی.
مامان ایناز
24 فروردین 92 14:01
خدا حفظش کنه. من مامان اهوازی هستم شمارو لینک کردم خوشحال میشم با هم اشنا بشیم لطفا منو لینک کنید
سپیده از وبلاگ "کودک من"
25 فروردین 92 15:59
خانمی ارشیدا کوچولو رو تو مسابقمون شرکت بده
مامان آترین گلی
25 فروردین 92 17:31
سلام دوست گلم ...... با چند تا پست جدید بروز شدیم ..... ممنون می شم سر بزنین ...
زهره مامان آریان
25 فروردین 92 23:04
قربون اون پاهای کوشولوش که درد می کنه.ولی خدا رو شکر اخری بود و حالا حالاها راحت شد
مامان فتانه
25 فروردین 92 23:27
به به همیشه به گشت و گذار و تفریح عکسات همه قشنگ شدن
♥ مامي ملودي جون ♥
26 فروردین 92 9:52
عوضش راحت شدي تا مدرسه عزيزه خاله . انشا الله زود زود خوب ميشي


ممنونم خاله نسیم جون دیگه خیالمون از این بابت هم راحت شد
مامانی روژینا
26 فروردین 92 14:59
سال نو مبارک خانمی 18 ماهگیت هم مبارک گل دختر تولد شماهم مبارم مامانی ایشالا100سال کنارهم به خوشی زندگی کنید
زهره مامان آریان
26 فروردین 92 23:16
خوشکلم بهتر شده؟؟
می بوسمت عزیزم


ممنونم مهربونم آره خوب خوب شد
الينا گلينا
27 فروردین 92 14:04
سلام نازي آرشيدا جون سال نو مبارك
مامان آرمينا
28 فروردین 92 16:21
تولدت مبارك و هميشه به گردش و تفريح عزيزم با ديدن وبت فهميدم هم استاني هستيم خوشحال ميشم با هم در ارتباط باشيم و تبادل لينك كنيم در صورت تمايل خبر كن
خاله نرگس
28 فروردین 92 23:55
همیشه به گردش عزیزم. کلی بزرگ شدی ها. عکساش خیلی خوشگلن زهره جون. ژله هم نوش جونت. ای یایا چند بار تولد می گیرین. دلم کیک می خواد. البته در رژیم هشتیم ها از پشت مانیتور بهتره.


میسی خاله نرگس ... هر جا شمعی دیده بشه باید مراسم تولد برگزار بشه
سپیده از وبلاگ "کودک من"
29 فروردین 92 16:14
سلام خانمی. اره تو پستهای قبل هست. لطفا عکسشو بفرست تا بزارم
سپیده
30 فروردین 92 15:10
سلام عزیزم به به چه دختر نازی ماشالا اسم دختر منم آرشیدا من تازه وبلاگ ساختم به منم سر بزنید نظر یادت نره
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
30 فروردین 92 15:11
وای چه بامزه بود پارک آدم کوچولوهایاد برنامه کودک افتادم.
خوش به حالت خاله جون.یه پارک منحصرا واسه خودتون ساخنه شده.
قبونت برم که داری از پله ها بالا می ری ئلی حواست به دوربینه


آله دیجه خاله الهه پالک های اینجا مصخوصیه بلا ما

مامان آرینا مو فرفری
30 فروردین 92 16:45
عزیزم 18 ماهگیت مبارک.مامان زهره تولد شما هم مبارک.ایشااله همیشه کنارهم خوش و سلامت باشین.
مامان آناهیتا
31 فروردین 92 14:09
ای جانم آفرین دختر باهوش . راستی مامانی ژله ای خوشکلی درست کردی مطمئن خوشمزه هم هست .
مامان خورشيد
31 فروردین 92 15:01
اگه بدوني چه اوضاع وحشتناك كاري دارم و بايد يه كاري رو تو يه بازه زماني تحويل بدم بهم نمي گفتي بي حال. دلم ضعف رفته كه بيام و بخونمتون و عكس هاي دل انگيزتون رو ببينم ولي واقعا اوضاعي دارم كه خودم داره دلم براي خودم مي سوزه. تو اولين فرصت ميام و آرشيدا رو از دست آموزشات نجات مي دم و بعدم مي خورمش. اوضاع درسي خوب پيش ميره مامان دانشجو؟ مي بوسمتون.


تو میتونی امیدوارم کارت اونجوری که دوست داری از آب در بیاد
مامان علی خوشتیپ
1 اردیبهشت 92 12:25
سلام جالب بود نظرت

حالا اگه گفتی این چیه؟

ککککک




خخخخخخخخ


این خارجی ها با ابداع کلمه lol به جای loud out laugh مثلا خواستن بگن

ما خیلی مبتکریم :|

اما قهرمانان و نخبگان ایران زمین!!! :دی با ابداع

خخخخخخ به جای ( خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی!! )

نقشه دشمنان رو نقش بر آب کردند !

و من ا... توفیق !
مامان علی خوشتیپ
2 اردیبهشت 92 8:59
اینه ترجمش:
کباب کوبیدت کو پس؟کارد و کوفت بخوره این شکمم...



ای از دست تو سارا
منا مامان الینا
3 اردیبهشت 92 9:08
دست وهواری بلند برای این آرشیدای ژله خور! خوشکل و نانازم
زهره جون من نمیدونستم ژله برای رشد بچه ها خوبه
تا حالا به الینا نداده بودم

راستی این پارک آدم کوچولوا کجاست؟
نمایشگاه سرگرمی کودک رفتی؟از دیروز شروع شده کیانپارسه


پارک چوبی آخر های پل کیانپارسه . پارک جزیره هم هست اما شلوغ تره عزیزم ... حتما امشب میریم مهربونم ممنون که گفتی
منا مامان الینا
3 اردیبهشت 92 9:09
خصوصی داری عزیز دلم
مامان علی خوشتیپ
3 اردیبهشت 92 14:52
وای نگو اینقدر حس بدی دارم از اینکه تو پربازدیدام.دوست ندارم حاشیه ساز باشم
مامان علی خوشتیپ
3 اردیبهشت 92 14:53
بی مزه بود ترجمه هه نه؟


بــــــــــد نبود من همش سمت یه چیزتو مایه کله کچل بودم خخخخخخ
مامان پریسا
3 اردیبهشت 92 14:53
سلام عزیزم هم تولدت شما و هم 18 ماهگی ارشیدا جون مبارک باشه.عکس ها هم عالی بود. ماشالله چقد طولانی بودن برای اطلاع رسانی هم ممنون. حتمت امشب میرم.
سمان مامان آرشیدا
3 اردیبهشت 92 16:29
عکسای خیلی قشنگی گرفتین ازش. 18 ماهگیش هم مبارک. ایشاللا جشن 18 سالگیش و قبولی دانشگاهش رو بگیرین براش.
♥ مامي ملودي جون ♥
4 اردیبهشت 92 10:14
اي جونم من م پاهاي كپل دوست دارم جهتتتتتتتتتتتتتتت گازززززززززززززززز
خاله نرگس
4 اردیبهشت 92 11:18
من به قربون تیپت.
خمیرها رو نخورد منم تو فکی خمیر بودم. قالب هم می زنی چه جالب
خوش به حال که می زاره حداقل چشماتو ببندی. خانومه آرشیدا جونم. ساینا یه چیزی تو چشم ما فرو می کنه تا بیدار شیم.
ای جووووووون. قربون لگو سازیت برم من.


مامان فتانه
4 اردیبهشت 92 13:33
ما اومدیم با یک پست جدید
مامان آریام
4 اردیبهشت 92 15:46
مامانی اونقدر زیاده نیدونم از کجا بگم اول از همه تولدت مبارک ایشاالله همیشه سلامت و شاد و خوش باشین کنار هم. بعد هم تبریک واسه این همه ابتکار و خلاقیتی که داری...خوش به حال آرشیدا با این مامانی مهربون. دخملت خیلی خانومه و زود به همه چی عادت میکنه. خیلی باهوشه و معلومه که داره تو همه چی خوب پیشرفت میکنهآفرین آرشیدا جون


ممنونم مهربونم
مامان آناهیتا
5 اردیبهشت 92 11:36
سلام عزیزم . من همیشه عاشق مطالبتونم . الان چون وقت نداشتم اول عکس ها رو دیدم تا عصری سر فرصت بیام بخونم .
از اینکه هر کاری رو قبل از انجام دادن مطالعه می کنی و بعد پروژه رو شروع می کنی خیلی خوشم میاد عین خودم .
همیشه شاد باشی عزیزم .
بر می گردم


وای مرسی عزیزم که همه مطالبمون رو میخونی بــــــــوس
مامان آناهیتا
5 اردیبهشت 92 13:37
سلام مامانی . منم سر غذا خوردن مشکل دارم چون خودش می خواد بخوره کم می خوره و کلی لاغر شده . اصلا نمی زاره بهش بدم میگه من بزرگ شدم خوردم می تونم شما غذاتو بخور سرد میشه
چه کنیم با این بچه ها .

آرشیدا جون ماشاءا... خیلی زود همه چیز رو یاد گرفت . البته خودت استادی ولی یه کم زود نیست
من عاشق خمیر بازی اونم با خمیر دست سازم . مامانی یه کم پررنگ ترش کن با رنگ خوراکی آخه ژله خیلی کارت خلاقانه بود مامانی .
خوش بگذره پارک و گردش عزیزم


مهربونم برای چه کاری زوده ؟؟؟ اگه از پسش برنیاد هیچ اجباری نیست قربونت برم
مامان ساجده
5 اردیبهشت 92 14:05
سلام عزیزم متین تو جشنواره آتلیه سها شرکت کرده اگه لطف کنید و به وبش بیاید و به آدرسی که هست برید و بهش رای بدید ممنون میشم در ضمن اگه به کوچولوی دیگه ای رای داده باشید بازم میتونید رای بدید
مامان علي خوشتيپ
6 اردیبهشت 92 0:13
چه سريع عكس گذاشتيا
توضيح ميدادي علي در حال غر زدن بوده چون اسباب بازيي كه ميخواست رو نمي خريديم
خودت كه آخر انرژي و خنده اي
اصلاح ميكنم جملتهو ساراي خنده رو با هيكلي قلمبه


قربون مهربونت تپلت عزیزم همه بچه ها این طوری اند این که چیز خیلی طبیعیه
مامان علي خوشتيپ
6 اردیبهشت 92 0:14
ولي اصلا شبيه عكسات نيستيا...خيلي خوشگل تري
رنگ چشات منو كشته


قربون قلب مهربونت چشم هات خوشکل میبینه فدات بشم آره چشمم رنگیه اما توی عکس ها زیاد مشخص نیست
مامان علي خوشتيپ
6 اردیبهشت 92 0:14
نميدونم نظر اولم ثبت شد؟


آره دیگه دلبری بـــوس
هدی
6 اردیبهشت 92 17:27
سلام خانوم خانوما خوبید؟ بالاخره من هم از تنبلی در اومدم و وبمو اپ کردم خوشحال میشم سر بزنی خانومی راستی ماشالله به این دخملی نازت....بزرگ شده هاااااااااااااا ببوسش از طرف من...
زهره مامان آریان
7 اردیبهشت 92 1:14
زهره جون این دکتر هلاکویی دیگه چیا میگه؟؟سی دیش رو داری یا کتاب؟
آفریان به دخما کوچولوی ما که دیگه داره خانوم میشه و پوشک نمی پوشه.
منم تا مدتها فقط برای پی پی آریان رو پوشک میکردم و فوری بعدش میشستمش.



دلبر دکتر هلاکویی هم نوشته و هم سی دی هاش رو دارم حرف هاش فوق العاده اند اتفاقا مامان روانشناس هم بعضی مواقع از نوشته هاش میگذاره وبش براش تلگراف بده رمز رو بهت میده
منا مامان الینا
8 اردیبهشت 92 8:11
سلام زهره جون
خوبی عزیزم؟
نمایشگاه خوب بود رفتی؟
منکه فرصت نشد برم!

خانومی تا ساعت 2 صبح بیدار بودی!!
رمز را خصوصی بخون


نه به خدا صبح ها ساعت 8 باید بریم باشگاه فکر نکنی تا ظهر خوابیم ها
دخملی شکلک
8 اردیبهشت 92 18:04
ممنون از پاسختون تو پرسش و پاسخ


خواهش میکنم عزیزم قابلی نداشت
banoo
8 اردیبهشت 92 19:43
salam azizam......az webe khayati raygan omadam inja....

webeton ali bodaaaaaaaaaaaaaaaa aliiii...

manam ahvaziam,,,,,,arshidaye goletam bebos


حتما مهربونم ممنونم
مامان پریسا
8 اردیبهشت 92 20:04
سلام زهره جوووووووووونننننننننننننمممممممممممممممممممنمیدونی چقد دلم برات تنگ شده...وای زهره دلم میخواد نزدیک هم بودیم و همیشه میدیدمت و باهات صحبت میکردم..

خییییییییییلی خوشحال شدم شما و این دخمل ناز رو از نزدیک دیدم.ایشالله سر فرصت باید یه قرار دیگه بذاریم.
دست شما درد نکنه من که تازه تونستم عکس ها رو بذارم....


وااااااای چقدر ماچ فرستادی مریمم خجالت کشیدم از این شکلک لپ قرمز ها ... حتما یه قرار خوب و درست حسابی دیگه میگذاریم
زهره مامان آریان
9 اردیبهشت 92 0:45
اگه بیاید پیش ما که خیلی خیلی ما رو خوشحال می کنید چون می تونیم آرشیداجونم رو از نزدیک ببینم.



حتما عزیزم بوس
♥ مامان آمیتیس ♥
9 اردیبهشت 92 1:04
ماشاالله به آرشیدا جون
روی ماهتو میبوسم
دست مامانی درد نکنه که این پستهای قشنگ و میذاره


ممنونم عزیزم
الينا گلينا
9 اردیبهشت 92 8:59
سلام آفرين به اين مامان خوب كه كلي وسايل بازي براي دخترش فراهم مي كنه.آرشيدا را ببوس .به ما هم سر بزن


حتما دوستم
خاله نرگس
9 اردیبهشت 92 10:57
الهی من به قبون همه نی نی ها بشم. البته دوستای آرشیدا جونم ماشاله آقا و خانوم هستم دیگه.
وای پروژه دستشویی رو ما هنوز هیچ اقدامی نکردیم فقط در حد آشنایی است. انشاله آخر این ماه که برم پایش برنامه می ده. وای اون با دستمال خشک کردنشو. عااشقتم ها.
خدا رو شکر که خوب میخوابی عزیزم. خوابهای طلایی ببینی.
یعنی از الان کودک سالاریه. بله دیگه اعتماد به نفس بالا اینها رو هم داره (یه جمله از مادر شوهر)


وای نرگس جون از این اعتماد به نفس مضاعف
خاله نرگس
9 اردیبهشت 92 10:58
برای سوال وبلاگ. منم می خوام وقتی مادر شد بهش نشون بدم. البته این تصمیم الانه. بعدا نمی دونم چی می شه.


وای مثلا مادر بشه بگذاری روی سیسمونی ش
مامان یلدا و سروش
9 اردیبهشت 92 13:57
ای جونم چه دخملیه این ارشیدا خانوم.اون عکسی که زمین افتاده و یه پاش زیرشه خیلی باحاله انگار داره نرمش صبحگاهی میکنه


ممنونم مهربونم ...وای نرمشش توی باشگاه صبح ها واقعا دیدنی
مامان آناهیتا
9 اردیبهشت 92 17:16
سلام . ای جانم دختر ناز که رفته نمایشگاه
اعظم مامان آوین
9 اردیبهشت 92 18:19
قربون این دختر ناز با اون کار های با نمکش . بووووووووس بوووووووووووس
مامان آرشين
10 اردیبهشت 92 0:09
واي خدااااااااا چقد ناز شده اين دختر مخصوصا با اون لباس سفيد و كفشاي نازش حتما ببوسش عزيزم
مامان سارا
10 اردیبهشت 92 18:37
مادر" است زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه " زیباترین خطاب "مادر جان" است "مادر" واژه ایست سرشار از امید و عشق واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید روزت مبارک مادر
مامان آناهیتا
10 اردیبهشت 92 18:49
مادر شاهکار طبیعت است روزتون مبارک مادر مهربون
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
11 اردیبهشت 92 3:57
در گـــویــش عـاشـقانـه ، نـام مــــادر شعریست کــه تا ابد به دفتر باقیست روزت مبارک عزیزم
نسترن(مامان نیروانا)
11 اردیبهشت 92 8:16
عشق یعنی مادر صبر یعنی یک زن مهر یعنی دختر نور یعنی خواهر هر چه هستی عشق یا صبر،مهر یا نور روزت مبارک
مامان علی خوشتیپ
11 اردیبهشت 92 8:44
در کنار نام پاک فاطمه جانماز عشق را وامیکنم دست حاجت را به عشق فاطمه رو به سوی نور بالا میکنم با قسم بر آبروی حضرتش آرزویت را تمنا میکنم روزت مبارک عزیزم
آزاده
11 اردیبهشت 92 13:35
فرش دست ساز یا فرش دست باف؟...


ما میگیم دست بافت نمیدونم شما چی میگید خب
خاله نرگس
12 اردیبهشت 92 13:06
روزت مبارک زهره جونم.
قربون میگو خوردت. اینقده خوشگل می خوری دلم خواست خب
وای هفت خوان خیلی بامزه بود.


ممنون نرگس جونم ... خاله چرا آدرس نمیگذاری
مامان سارا
12 اردیبهشت 92 14:40
مرسی عزیزم که به ما سر زدی،آره گلم راه میره 2 هفته اس


مامان پریسا
12 اردیبهشت 92 16:51
زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه "مادر" است زیباترین خطاب "مادر جان" است "مادر" واژه ایست سرشار از امید و عشق واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید روزت مبارک مادر . . .
سمان مامان آرشیدا
13 اردیبهشت 92 2:06
آفرین به آرشیدا خانم زرن و باهوش که انقدر خوب با مامان همکاری میکنی و زود یادمیگیری که مستقل باشی. کاش دخملی ما هم همینطور باشه.
♥ مامي ملودي جون ♥
14 اردیبهشت 92 11:09
اي جونم چقده ناز لالا كردي روي بالش
maman taraneh
14 اردیبهشت 92 16:57
هم تولد داریم هم عروسی بدو بیا دوستم
فرزانه
14 اردیبهشت 92 21:43
روزت مبارک عزیزم میبوسمتون الهییییییییییییییییییییی همیشه در کنار هم خوش و خرم باشید


ممنونم فرزانه مهربونم 1000 تا ماچ
مامان آناهیتا
15 اردیبهشت 92 16:54
قربونش برم که میگو می خوره عزیزم


آره خاله جون ماشالله خوش خوراکه
مامان خورشيد
16 اردیبهشت 92 9:02
اي خدا من مردم.
بابا رعايت حال ما رو كن اين عكس ها رو نزار. عزيزم قربون چشمات


میسی خاله جون . سعی میکنم بـــــــــــوس
بابایی آرشیدا
18 اردیبهشت 92 10:00
بابیی من عاشق اون خرس خوابوندنتم جوجوی من!!(گاز)


بابایی گاز نگیل خب دد داره(آرشیدا) خخخخخخ
rasta
17 خرداد 92 16:15
سلام عزیزم ،
اول از همه چه دختر نااااااااااااز و خوشجلی دارین ،
چقدر اون تاپ سفید و شلور آبیه به این قرتی خانم میومد
اون سر همی سفیده هم مااااااااااااه بود
ندزدنش این کولوچرو با این قر و فرش
خییییییییییلی خوشحال شدم از اومدنت و این که وقت گذاشتی و نوشته هارو خوندی و خوشت اومد
، بله دیگه ما تو این تهرون آخر سر میپوسیم ، با این هواش و شولوغیشو و پلیساش و گشت های ارشاد ....
خوش به حالتون پس لازم شد که ما یسر بیایم شهر شما
در مورد رمز هم صد البته ، شما لطفا تلگرافت رو چک کن


ممنون از رمز
واقعا بیا و ببین تیپ های اهوازی ها رو یعنی فکر کنم همه قبل از خیابون اومدن اول میرند آرایشگاه کلی میکاپ بعد میاند خیابون کیان پارس بیشتره