برنامه روزانه ی صبحگاه آرشیدا (عکس)
صبخ ها معمولا با باباهی ساعت پنج بیدا میشم وبا یه صدای کوشولو إإ مامانی خفت متر از خواب میپره بالا...
مامانی تصمیم داره از این به بعد اولین نظر رو خودش بنبیسه .
صبخ ها معمولا با باباهی ساعت پنج بیدا میشم وبا یه صدای کوشولو إإ مامانی خفت متر از خواب میپره بالا... منم نیشم تا بنا گوشم باز میشه وقتی صورت مخربون مامانی مو میبینم . برا صبحونه اول یه دل سیر می می میخولم وای که چگد خومشزهست . بعد بابایی دوش میگیره و با مامانی معمولا صبحونه میخولند و منو ناز میکنند . بابا که ساعت شیش میله سل کار باز دوباره منو ماما لالا میکنیم البته من میخوابم تو دل مامانی لوی تختشون وای که چقد دوست دارم بخوابم بگل مامان و ساعت خشت دوباله ماما رو بیدال میکنم بسه مامان چگد میخوابی بیدال شو دیجه ، مامان باز بیدار میشه یه عالمه باز شیر بهم میده صبحانه دوم بعد شیل دادن من باز دوباله میخوابم اما مامانی دیجه فک نکنم بخوابه . ساعت یازده صبح مامان میاد منو بیدار میکنه، کمل ام رو یه عالمه میماله بوسم میکنه نازم میکنه یه عالمه گربون صدگه میشه تا من به زور چشم هام رو باز کنم آخرش هم که میبینه من تنبل ام میجه پا شو دخمل لنگ ظهره چقد میخوابی؟منم تا چشمم رو باز میکنم مامان بغل ام میکنه و دو سه تا بوس محچم میکنه که خواب از سرم میپره بعد دست و صولتم و قنقل ام رو میشوله تازه بین خودمون باشه بعضی وگتا هم ساعت دبازده و نیم از خواب بیدار میشم مثل امروز صبح بعضی وگتا هم مامان به زور بیدارم میکنه با بنز قرمز ام (کالاسکه) میبردم بیرون ها که خالا یعنی من بیلون ها رو تماشا کنم اما من دوباره پنج دگیگه نشده باز خوابم میبره تو کالاسکه ام چشمام رو که باز میکنم ماما منو گذاشته رو صندلی ماشین و داره کالاسکه ام رو تا میکنه بذاره صندوگ عبق ماشین تو آسانسو تو چشم مامان نگاه میکنم پیش خودم میگم ما جایی لفته بودیم . خلاصه روز ما شروع میشه و این ماجرا ادامش تو گسمت بعده ...
آرشیدا کوچولو در خواب ناز
آرشیدا در خواب توی تخت گهوارش، حتما داره تو خواب با فرشته ها بازی میکنه که لبخند زده
ایش نمیدونم چلا هل موقع میخوام لالا کنم مامانی یه کلاه میچنه سرم
لبخند زیبا ومهربون آرشیدا بعد از بیدار شدن از خواب