برنامه روزانه ی بعد از ظهر تا شب آرشیدا (عکس)
خلاصه ظهر که میشه من تازه از خواب بیدار میشم شاد و سرحال و ...
خلاصه ظهر که میشه من تازه از خواب بیدار میشم شاد و سرحال و خنده رو . ماما کلی باهام بازی میکنه بوسم میکنه نازم میکنه منم براش کلی اغو بغو میکنم بعد مامان کلی کتاب گصه و شعر میخونه برام و عسکش رو نشونم میده و بعد سی دی خاله ستاره بی بی انیشتن و ... برام میذاره رو لف تاف خودش اما فقط بهم میجه گوش کنم میذاره بالا سرم اما وقتی مامی خواسش نیست من یه غلت ماخرانه میزنم و صفحه لف تاف رو نگاخ میکنم وای که چگد عسک هاش گشنگه من عاشق تصبیر هاشم . بعد ماما که میخواد شیرم بده کلی تو چشم های مامانی نگاه میکنم و با انگشت ششت ماما بازی میکنم مامان هم صد تا بوسم میکنه . بعدش من یک کمی لالا میکنم فکر کنم مامان روی تردمیل ورزش میکنه بعد که میره دوش میگیره و یه روز در میون منم میبره خمام وای که من عاشگ حمام ام یه عالمه آب بازی میکنم فقط از بامپو (شامپو) بدم میاد موقع آب کشی دیجه اروم میشم و گرسنه دلم میخواد هر چی دم دستم میاد رو بخورم از حولم جرفته تا دست مامانی رو بعدش یه شیر درست و حسابی میخورم سیر که شدم مامان سر تا پام رو چرب میکنه البته با روگن زیتون بعد لباس میپوشوندم و میذاردم تو تختم تو اتاق خودم وای که چگد اتاقم گشنگه من عاشگشم با یه عالمه عروسک رنگی و صدای دلنباز آویز بالا سرم. مامان هم به کارهای خودش میرسه و شام درست میکنه منم تو اتاگم بازی میکنم هر چند دگیگه یه بار مامان میاد یه بوس مخکم میکنه و میره تا بابا از سر کار میاد و وای که شگد بابام مخربون و خوبه به من میجه فبشته کوشولو و تا شب با بابا و مامان بازی میکنم بعضی شب ها هم میریم بیرون ها یا هم بلا شام میریم بیرون. ساعت ١٠ شب که میشه هر جاهی که باشیم من لالا میکنم تا فردا صبح و این داستان ادامه داره ...
خنده های آرشیدا بعد از بیدار شدن از خواب
آرشیدا توی اتاقش