آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

موهای آرشیدا

  امروز قراره برا موهای آرشیدا تصمیم هایی گرفته بشه   از اونجایی که موهای نوزادی کم پشت و نازک ابریشمی یکی در میون آرشیدا همش پشت سرش گره میخوره  قراره امشب آرشیدا با مامانیش بره آرایشگاه و یا اینکه کله اش با ماشین توسط باباهی ماشین بشه خاله های مهربون حالا بیاید ببینید دخملم چی شد   ٩١.٥.١٣   موهای آرشیدای طلای من قبل از کوتاه شدن حدس بزنید چه شکلی شده ؟؟  . . . . . . . . . اینم موهای ابریشمی آرشیدا که مامانی براش یادگاری نگه میداره ای که من فدای تار تار موهای کوتاه شدت . . . الهی قبون اون قیافه ملوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بشم من پیش...
13 مرداد 1391

اندر احوالات آرشیدا بین 9 تا 10 ماهگی

این پست با کارهای جدید آرشیدا در این ماه آپ شده توانایی های آرشیدا در این ماه و بازی هایی برای توانایی هوش      ...... ٣٣٣٣.٣٠٠٠.٣٣٣٣٣٣٣٣٣.....٢٢٢٢٢٢٢٢٢٢٢٢٢.م ئئئ ددئ  تئئئئئئئئئئئئئئئئئئئ    تتتتتتتتتئئئئئئئئئئئئئئئبم   شاهکارهای جوجوی من دست خط آرشیدایی فقط مامان یه لحظه غافل شد 91.5.10    در 91.4.16 قد آرشیدا 69 تا 70 و وزنش 9150 گرم بود قربونش برم تپلم رو   با کمک تکیه گاه تا 10 دقیقه هم میتونه بایسته و برای 2 تا 3 ثانیه بدون تکیه گاه می ایسته 91.4.13 وخیلی زودتر از این تاریخ عکسش   پستونک خوردن برعکس آرشیدا 91.4.1 &nbs...
11 مرداد 1391

اسباب بازی های و کتاب (عکس) 91.5.4

باباهی و مامانی لفتیم کلی کتاب ابساب بازی و لباس خلیدیم آخر شب هم لفتیم بستنی خودیم آرشیدا در حال خوردن کافه گلاسه مامان هم قلاله اجه من فدا اجازه دادم و تونست میجم عسک ابساب بازی خام لو بذاله  (چکار کنیم دیگه زبون آرشیدایه ) به مامان یکم وگت دادم عسک هام لو گذاشت بازی های هوش جدید آرشیدا روی خود کاورش یه توضیح مختصری ازش داده شناخت رنگ هاو اشکال مختلف، تطابق دست و چشم اندازه و ترتیب و مفهوم شمارش و رشد ماهیچه های دست و تقویت انگشتان و مچ دست و هماهنگی چشم با دست کمک می کنه از اونجا که آرشیدا عاشق آب بازی و حمامه مامان این کتاب حمام رو براش خرید تا دخملی توی حمام هم مطالعه کنه ...
6 مرداد 1391

لباس های جدید آرشیدا در 9 ماه ماهگی

  لباس صورتی نازنازی   تاپ و دامن خوشکل آرشیدا   پیراهن چین چینی   قربون اون لباس پشت گردنی خوشکلت که دلم رو آب میکنه مامانی   لباس های کیتی راحتی   شلوار های جین خوشمل هم قیمت شلوار بابا و مامان قرمزه سلیقه مامان یاسیه سلیقه بابا     این صندل های خوشکل رو خاله مامان از کرمانشاه رفته بود مسافرت برا آرشیدا آورده ممنون خاله پری مهربون اینم لباس ناز کادوی خاله میترا همسایه عزیزمون برا ارشیدا آورده بود قربون پشت گردن خوشمزت بشه مامان اینم شلوارک لی خیلی ناز که عمو مسعود کادو داده به آرشیدا ...
29 تير 1391

تولد 9 ماهگی عشقم 91.4.12

پاهم لو زدم توی کیکم همون جاش سهم مامانی شد مامانی جفت اینگد خومشزه بود شب اولی که رفتیم خونه بابا علی اصفهان خاله زهرا و عمو نادر ما رو با خریدن یه کیک خوشکل سوپرایز کردند   بابای مهلبونم تهران بود بابا علی ، مامان جون ، من بغل مامانی ، مامان زهره ، خاله مریم عشق مامانی عمو نادر نازمد خاله زهرا عضو جدید خانواده ، خاله زهرا ، دایی معین ، مهسا خاله مریم بغلش ، دایی رضا امیر حسین بغلش و امیر محمد کنارش پسرهای خاله مریم این عکس رو هم زن دایی رضا گرفته عمو صادق بابای مهسا هم توی مطبش بود دیر اومد محمد حسین و امیر محمد از تیز هوشای اصفهانی هستند ها اینم زن دایی فاطمه مهربون کنار دایی رضا   ...
29 تير 1391

اولین لاک ناخن آرشیدایی (91.4.9)

شب دومی که اصفهان بودیم من که لالا کده بودم خی دیدم کف پاخام گلگلک (قلقلک) میشه ...   من که لالا کده بودم خی دیدم کف پاخام گلگلک (قلقلک) میشه خی پام لو میکشیدم اما مگه ول کن بودند  مامانی پام لو گلفته بود و عمه زری بلام کفدوزک کشیده بود مامان جونم خم خی جفته بوده بابا ول کنید بچه ام لو خوابه صبح که بیدار شدم دیدم دو تا کشدوزک نشستند لوی پاهام هل چی هم میگلفتمشون فلال (فرار)  نمی کلدند صبح که از خواب بیدال شدم مامانی پاهام رو هزززززااااااررررر تا بوس کد  حتی لوی کفدوزک هالم رو بوسید اما بازم نپلیدند     ای که من به قربون اون پاهای کوچولوی تپل ات بگردم هسسسسستی من ...
25 تير 1391

نی نی خاله نسیم و عمو سینا به دنیا اومد

  هورا هورا ویهان کوچولو به دنیا اومد به دنیا خاکی ما خوش اومدی فرشته ی پاک http://shahzadeariaei.niniweblog.com/ تولد تولد تولدت مبارک بابایی شاهین و عمو سینا سالهاست که با هم دوستند عمو سینا و خاله نسیم مهربون بهتون تبریک میگیم واقعا گل کاشتید انشالله نی نی آروم و مهربونی مثل بابا و مامانش باشه   ...
21 تير 1391

آرشیدا و مسافرت به اصفهان 91.4.8

 اولین سفر هوایی آرشیدا به شهر اصفهان آرشیدا در حال مطالعه روزنامه در هواپیما بقیه عکس های مسافرت در ادامه...    ساک ها بسته و آماده برای مسافرت وقتی رسیدیم فرودگاه مادر بزرگ، عمه زری، عمو مسعود، و عرفان اومده بودند استقبالمون کلی این چند روز با عرفان دالی بازی کدم  باغ حیاط خونه باباجون علی  آرشیدا در حال خوردن زردآلو آرشیدا و مهسا دختر خاله مریم در تولد 9 ماهگی خونه بابا علی آرشیدا و بازی آش رشته که عمه زری و مامان جون درست کردند و اولین آشی بود که آرشیدا یه کوچولو ازش خورد تاب بازی با پتو که صدای قهقهه آرشیدا تا توی کوچه میرفت آرشیدا که کل...
18 تير 1391