آرشیدا کوچولو در جمع دوستان (عکس) اولین قهقهه
روز جمعه صبح من و مامان و بابایی دعوت بودیم خونه دایی مامان...
این دوستان نه اون دوستان
دایی جون همه فامیل رو دعوت کرده بود برا نهار. صبح که از خواب بیدار شدم مامان بردم حمام بابایی هم هر چی دم دستش بود خی مینداخت روی من که سردم نشه
بعد از اینکه بابا و مامان صبحونه شون رو خودند راه افتادیم تازه منم که دیجه بزرگ شدم برا اولین بار صندلی عبق تو کریرم نشستم تا اونجا هم لالا بودم راه یک کمی دور بود ولی خیلی خوب بود
وای یه عالمه بچه اونجا بود همه دورم جمع شدند کلی بوسم کردند بعد نهار هم رفتیم بیرون توی طبیعت خیلی خوش گذشت
اینم عسک هام با بچه ها
اون قد بلند مو مشکی خوشکله مهین بعدی که قیافش خیلی مظلومه بهار جونمه اونم که تل سفید رو سرشه مهتا نازنازیه
اینم مهجبین و مهین
اینم دوباره مهتا خوشکله ست که من رو بغل کرده
بعدش رفتیم خونه خاله پری مامانی که وقتی خاله با من صحبت کرد من کلی براش قهقهه زدم که ماما و بابایی کلی ذوق کدند و یه عالمه عکس هم با عروسک های سحر دختر خالم گرفتم البته خودش دانشگاه بود تازه سحر یه جفت دستکش خوکشل هم برام خریده بود .