دو سال و سه ماهگی نازگل موفرفری باباجی
سومین یلدا با فندوق کوچولوی شیرین زبون خونمون
92.9.30
هندونه بده قاچ کنیم
لپ ات رو بده ماچ کنیم
امشب باباجی نخوردت خیلیه
تصمیم دارم امشب یک یلدایی به پا کنم تا عشق سه نفریمون محکم تر از قبل بشه
مامان ،بابا ، نی نی
تکیه کلام این روزهات ، همه چیز رو این جور تفسیر میکنی مامان ، بابا ، نی نی
مامان هم که گرفتار و مشغول برای یک سری کار و مجوز بازی
آرامش من خوشحالم که به واسطه تو دارم به چیزی بالاتر از آرزوهام میرسم
ای ویروس مهربون ممنون ،میشه حالا دیگه لطفا از خونمون بری
92.9.13
در حد تیم ملی سه تایی(مامانی ،باباجی، نی نی ) از این ویروسه که آخرین ورژن نوع خودش هست در حد توهم گرفتیم به سلامتی
جمعه علایم در آرشیدا پدیدار گشت
از ساعت 8 شب تا 2 پیوسته و گسسته گریه کرد اما یه ورژن ماقبل ویروس بد بود
ساعت 2 روانه بیمارستان شدیم و عفونت گوش آرشیدا واضحا رویت شد و شب تا صبح رو با نوش جان کردن یک سوم دگزا تا صبح با خواب شیرین سپری شد .
بعد نوبت مامان دهره شد که دو شنبه دیگه نتونست حتی سر پا بایسته از صبح تا شب که بابا برگشت رو توی رختخواب بود و ببخشید دیگه عشگ کوچولو دو بار سرت داد کشیدم آخه هی میخواستی مزه مزه بازی کنی
دوردونه بدتر میشی برو با عروسک هات مزه مزه بازی کن این انگشت های کوچولوت روی لب مامان پر ویروس میشه
دوشنبه شب این سری مامان رفت و دو تا آمپول نوش جان کرد که توی اون لحظه آرشیدا بالا سرم ایستاده بود و اول فکر کرد امپول برای اونه وقتی براش توضیح دادم مامان مریضه و خانم دکتر کاری به شما نداره بالا سرم موهام رو ناز کرد و میگفت مامان دد (درد) دقیقا نگاه خوشحالش از اینکه آمپول نصیب خودش نشده اینطور بود و ساعت 9 به رختخواب رفت و راحت تا صبح تکون نخورد اما صحبت های و بحث های باباجی و آرشیدا رو کاملا میشنید اما نمیتونست از جاش بلند بشه تا صبح ساعت 8 که بلند شد و آرشیدا و بابا که سر کار نرفته بود رو وسط سالن یافت
بابا برامون نهار درست کرد شلغم بار گذاشت و دم به دقیقه آب لیمو شیرین و پرتقال داد بهمون و اسپند دود میکرد
و خودش که تا الان از آمپول ها فرار کرده و در تب به سر میبره
بابا میگه آرشیدا چی میخوری (قث- قرص) با نوک زبونی خوردنی بالا بعد قرص تلخ بدمزه وجشتناک رو میخوری و پشتش آب
تا حالا هیچ بچه ایی به خوش دارویی تو ندیدم وروجک، شربت استامینی فون تلخ و بقیه رو ...
الان هم آرشیدا وحشتناک داغه و دکتر گفته بود شاید این اتفاق بیفته و فقط با استامینیفون تب رو دارم کنترل میکنم اینقدر بدنش داغه که دلم نمی یاد حوله مرطوب بگذارم میترسم بیدار بشه
ویروووووس مهربون ممنونیم از اینکه به ما سر زدی لطف کردید تشریف آوردید میشه دیگه برید من خیلی درس و کار دارم آرشیدا و باباجی هم گناه دارند .
دلم میخواست توی این زمان که مدتیه دنبالش بودم خاطره بهتر مینوشتم
آرشیدا عشق مامانی و باباهی تا این لحظه ، 2 سال و 2 ماه و 2 روز و 2 ساعت و 2 دقیقه و 2 ثانیه سن دارد
اما بازم هزاران مرتبه شکر خدای مهربون که سالمی و این فقط یه ویروس کوچولوهه و زودی خوب میشی عشق ناز مو فرفری من
مزه مزه بازی چیست؟
بازی اختراعی آرشیدا
یه چیز خیلی کوچولوی خوشمزه که آرشیدا با دو تا انگشت کوچولوش میگیره و دهن ما میگذاره بعد ما نوع مزه نامرئی رو تشخیص میدیم و اداشو در میاریم و منبعش یا کف دست مامانه یا توی آشپزخانه
شیرینه - شوره- تلخه- ترشه
داغه - سرده -یخه- گرمه
یا حالت های چهره مهربونه - ناراحته- خوشحاله - غمگینه- گریه میکنه-و خیلی حالت ها و کارهای دیگه
برا عمه زهرا که پر قلب بود و از توی سینه توپ توپ میکرد برا آرشیدا بعدش آرشیدا باید بوسش میکرد تا خوب بشه