تولد یک سالگی آرشیدا با تم خورشید
زندگی قشنگ ما وقتی داشت یکنواخت می شد
خدا یکی از فرشته هاش را از آسمون کم کرد و تو را به ما هدیه داد تا زندگی ما روز به روز قشنگ تر و شیرین تر بشه ، و ما با همه وجودمان پاره تن و عصاره زندگی مان را دوست می داریم و روز تولدت را جشن می گیریم .
زندگی قشنگ ما وقتی داشت یکنواخت می شد
خدا یکی از فرشته هاش را از آسمون کم کرد و تو را به ما هدیه داد تا زندگی ما روز به روز قشنگ تر و شیرین تر بشه ، و ما با همه وجودمان پاره تن و عصاره زندگی مان را دوست می داریم و روز تولدت را جشن می گیریم .
تولد نا دخترم با تم خاص خورشید درخشان بود
لباس خوشگل اش روخودم درست کردم که واقعا ازش راضی بودم و تزئینات از اونجایی که با تم خورشید توی بازار چیزی پیدا نکردم مجبور شدم خودم دست به کار بشم
با وجود کمی بیش از حد زمان و زود آمدن مهمونهای عزیزم نتونستم از میوه شیرینی شربت و پذیرایی و تزئینات اون طور که دوست داشتم عکس بندازم
اما فوق العاده از تولد دخترم لذت بردم
و دوباره سپاس از وجودت نازنینم
و تشکر از همسر مهربانم
تولد آرشیدا خونه پدرجونش اصفهان برگزار شد و دقیقا همون شب تولدش،مهمونها فقط عمه، عموها و خاله ها و دایی های آرشیدا جون بودند و یکی از دوست های عزیزمون
یه تولد فوق العاده باشکوه
خوشامد گویی ورودی روی در
تزئینات که توسط پدرجون از شب قبلش شروع شد
ایشون اینقدر ذوق نوه اش رو داشت که کل گل های پاسیو رو هم چراغونی کرده بود
کلاه های تولد
آبی برای آقا پسرها صورتی برای دختر خانم ها
البته فقط دو سه تا بچه بیشتر توی جشن نداشتیم
عکس آرشیدا که روی گل ها چسبیده شده بود و مهمونها موقع رفتن هر کدوم یکی از گل ها رو چیده و با یک گیفت خوشکل شکلات با خودشون بردند
سبد گیفت ها
گیفت کوچولو برا بچه ها
اولین لباس آرشیدا که خاله ها کلی بوسش کردند
ویهان کوچولوترین مهمان جشن مون
اینم مهسای خاله مریم
یه عالمه دراژه در طعم های مختلف ، پاستیل و ... ظرف ها هم از سیسمونی باباهیه
میز شام
عکس های آرشیدا روی خورشید ها سر میز شام
ژله خوشرنگ رنگین کمان که مهمون ها کلی خوششون اومد
چاقوی تزئین شده کیک که آرشیدا کلی بهاش رقصید
کیک خوشگل خورشیدی که فوق العاده خوشمزه و با طعم عسل بود
مهسا که برا آرشیدا فشفشه روشن کرده بود
آرشیدا و عمه زری در حال بریدن کیک
حالا کادوها
یه دستبند کوچولو از طرف مامانی و باباهی
که مامانی بلند اعلام کرد این دستبند رو برای آرشیدا نگه میداره تا شب عروسی آرشیدا بهش بده
و همه مهمونها کلی مامانی رو تشویق دکردند
پدرجون و مادرجون باباهی 100 تومان
مادرجون و پدرجون مامانی یک جفت گوشواره که عمو مسعود هم دقیقا مثل همون یک سایزکوچکترش رو گرفته بود
خاله مریم یه عالمه توپ رنگی و یه کلبه
خاله نسیم و عمو سینا یه عروسک نازنای و یه تراول 50 تومانی
دایی رضا و زن دایی یه استخر بزرگ
عمه زری یک جفت کفش و یه سرویس گردنبند دستبند رنگی
خاله زری یه تاب باحال که اصل فکر آوردنش به اهواز رو نکرده بود و آرشیدا ازش خیلی خوشش اومد
دایی معین یه خرگوش بزرگ و یه توتو
امیرحسین هم یه عروسک موزیکال
خاله راضیه خانم همسایه عزیزمون هم 20000 تومن پول و یک چراغ شب خواب
و در آخر هم همه برای آرشیدا یه یادگاری کوچولو نوشتند
پدرجون شاعر هم فلبداهه یک بیت شعر برا آرشیدا گفت
تو مثل صبح روشنی آرشیدا تو میوه عمر منی آرشیدا