جشن گوشواره 8/1/1391 و تولد 6 ماهگی
ماجرا از اینجا شروع شد که ...
آرشیدا و عرفان پسر عمه مریم مهربون
روز ٨ فروردین از باباجون مادربزرگ مامانی خدافظی کدیم فرداش گلال بود برگردیم اهواز شب خونه عمه ملیم برا شام دعوت بودیم من که خی دشت میگذاشتم گوشم مامان گفت بریم مطب عمو صادق بابای مهسا شوهر خاله مریم ( دقت داشته باشید آرشیدا هم خاله مریم و خاله زهرا هم عمه مریم و عمه زهرا داره) که گوش من رو معاینه کنه ببینه چرا اینگد من دست میگذارم گوشم خلاصه بعد معاینه عمو صادق جفت مشکلی نداره اما اجازه بدید گوشش رو سوراخ کنم به عنوان عیدی برای آرشیدا که مامان جفت ممنون خاله مریم عیدی داده عمو صادق گفت درد نداره قول میدم بابا به مامان نگاه کرد مامان به بابا و مامان جفت من نمیتونم اما عمو صادق با خودکار داشت گوشم رو علامت گذاری میکرد بابا بغلم کرد و تمام مبارکه مامان جفت آقا صادق آخه ما میخواستیم جشن بگیریم همه رو دعوت کنیم پس شیرینی شما چی؟عمو صادق هم راضی و خرسند از کارش گفت نمیخواد ببینید چه خوشکل شد شب هم بابا کیک گرفت رفتیم خونه عمه مریم اینم ماجرای گوش سوراخ کردن آرشیدا
آرشیدا: یعنی از این کیکه به منم میدید بخولم؟؟
آرشیدا: خب آب دهنم راه افتاد دیجه. جوجو بیای جلو قولتت میدم
شگد خومشزه بود ها
ببینید عمه هام چکارم کردند
بعد از رفتن به خونه عمه همه کلی ذوق کردند و آرشیدا رو هزارتا بوس جاتون خالی عمه مریم سنگ تموم گذشت بود خورشت ماست (دسر مخصوص اصفهان) ته چین ، خورشت مرغ، خورشت بادمجان و کلی غذای خوشمزه درست کرده بود لباس تن آرشیدا هم هدیه سوراخ کردن گوش آرشیدا که عمه مریم مهربون داد آخه قرار نبود همه سوپرایز شدند
هدیه مامان و بابای آرشیدا