اولین چهار شنبه سوری آرشیدا
دیشبی جاتون خالی سحر دختل خانم همسایه اومد دنبال مامان که بیا تو خیاط آتیش بازی ...
دیشبی جاتون خالی سحر دختل خانم همسایه اومد دنبال مامان که بیا تو خیاط آتیش بازی ما هم آماده شدیم و رفتیم خلاصه ماشین عمو سیروس دایی سحر با اون اسپیکل خاش یه آخنگ قشنگ دو تا خم آتیش گلمز بزرگ همه همسایه های مجتمع جمع بودند تازه دولبین خم یادمون لفت ببلیم عسک بس که من نگ نگ کدم خب بابا آخه شبه من خوابم میاد خلاصه از اون تلقه ها با اون صدا بلندشون خیلی میاومد من بگل مامانیش سه بال از لو آتیش خا پلیدیم بعد مامانی خی میجفت زلدی من از تو سلخی تو از من بعد آجیل شب ٤شنبه سولی و میبه و شکلات و چاهی و ...که همسایه خا آولده بودند خلی خوب بود بعد به نوبت خمه منو بگل کدند خی بخم جفتند تفلی بعد لفم لو بوس کدند منم دیجه آخلش نالاحت شدم یه عالمه گلیه کدم تا دادندم به مامانی تا آلوم شدم امابه مامان باباهی خیلی خوش گذشت .
آخر شب آرشیدای خواب آلود بعد از مراسم ٤شنبه سوری