آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

نی نی وبی های آب باز

1392/3/13 2:03
نویسنده : مامان آرشیدا
3,048 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه تاریخ 92.3.10 ساعت 7 عصر یه قرار وبلاگی زیر پل رنگین کمان اهواز یه محیط رویایی و زیبا

 

جمعه تاریخ 92.3.10 ساعت 7 عصر یه قرار وبلاگی زیر پل رنگین کمان اهواز یه محیط رویایی و زیبا

پل رنگین کمان اهواز

 

آرشیدا

آرسام

آرمیتا

علی خوشتیپ

روژان

ارسطو . پریسا. یاسین. دانیال

توی این عکس پشت صحنه مامان ها که همه یکی یک دوربین توی دستشون بود عکس میگرفتند خیلی بیشتر آدم رو سر ذوق می آورد

جمعی از شیطونک های آب پاش

 

 

 مامان پریسا نوشت :

روز جمعه 10 / 3 / 1392 ساعت 7 بعد از ظهر، سومین قراره نی نی وبلاگی زیر پل هفتم(رنگین کمان) گذاشته شد.

این هم اولین گروه کاماندو هااااااااااخندهاز چپ : دانیال - ابوالفضل - پریسا - ارمیتا


سارا جون زیر انداز آورده بودن رفتیم داخل چمن ها و پهن کردیم و نشستیم.

این هم علی جون پسر گلم ماچ

 ستایش و یاسین

پریسا و ارسطو دو دل داده نی نی وبی دور از چشم علی خوشتیپ

 روژان جون همراه با خاله ی مهربونش و مامان خوبش

 

آرشیدا و پریسا

آرسام:کوچولو ترین نی نی جمعمونبغل

البته همون موقع که سارا جون زیر انداز رو پهن کردن بچه ها اسلحه های سرد (تفنگ های آب پاشنیشخند) رو برداشتن و کلی باهم بازی کردن.

 دیدن این صحنه ها برای من که خییییییییییلی لذت داشت.

بعضی از بچه ها که برای عکس گروهی اصلا همکاری نکردن برای همین در جمع ازشون به سختی عکس هست:

حدود 1 ساعت آب بازی کردن بعد هم کمی استراحت کردن و تغذیه خوردن .

اهان داشت  یادم میرفت این هم قسمت خوشمزه ی این پستخندهخوشمزه

شیرینی کوچولو ها که خیلی خوشمزه بودن سارا جون زحمتشو کشیده بود.

جعبه ی شیرینی دانمارکی هم که مامان روانشناس زحمت کشیدند و آوردند

پاپ کورن و گز و چایی که در عکس نیست از مامان پریساتشویقنیشخند

بعد از تغذیه هم با توپ فوتبالی که علی (عشق فوتبال نیشخند) آورده بود رفتن بازی کردن.

دوباره خسته شدن و باز هم آب بازی..... دیگه ذخیره ی آب تصفیمون تموم شد و چون بچه ها هنوز آب بازی میخواستن تصمیم گرفتیم جمع کنیم و برگردیم خونه.کلافه

این هم یه صحنه ی اکشن برای این پست. خنده

 و این هم اسلحه های بچه ها:5 تاشون از طرف ما بوداز خود راضیخندهبه قصد نبردی سخت خودمونو محیا کرده بودیم.قهقهه

این هم قبل از برگشتن گرفتیم. تقریبا بیشترشون بودن ولی باز هم یکی 2 تاشون ننشستنمنتظر

 و یک منظره ی زیبا همراه با پریسا خانم از پل رنگین کمان:

موقعی که بچه ها داشتن آب بازی میکردن ؛مامان ها هم مشغول صحبت و تبادل اطلاعات بودن.در زمینه های مختلف.


بزرگترها وقتی آب تفنگ هاشون تموم میشد میومدن سراغ کوچکتر ها و تفنگ های اون ها رو میگرفتن و کوچکتر ها هم میومدن سراغ من و یکی2 تا دیگه از مامان ها...کلافهخنده

خلاصه این که در این بازی به قول سارا جون کلی از خلاقیت های بچه ها شکوفا شد..نیشخند

 

به امید دیدارهای دیگه و دیدن روی ماه دوستان گلم.بغلماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مرضیه مامان آنیتا
11 خرداد 92 18:39
سلام همشهری!
آخی به زحمت افتادی تا ما رو پبدا کنی,خوب مارو هم لینک کن تا دیگه گم نکنی.
معلومه حسابی خوش گذشته ها!
ما جمعه یه سفر کوتاه بودیم به منزل مادر شوهری,شب رسیدیم.


حتما انشالله سری بعد میبینمتون
زهرا
11 خرداد 92 21:01
خییییییییییییلی خوش گذشت.منتظرقراربعدی هستییم


روژان چشم خوشگل ام رو ببوس
مهسا
11 خرداد 92 21:18
سلام
به به همیشه به تفریح با دوستانانشااا.... همیشه شاد باشیدآرشیدا جونم روی ماهت رو می بوسم


ممنونم خاله جون
مامان آناهیتا
12 خرداد 92 0:57
کجایی مامانی


میام .... وای تولد آناهیتای نازت مبارک عزیزم
معصومه مامان آرتین
12 خرداد 92 15:22
وای جیگرای خاله ایشالله همیشه لبتون خندون و دلتون شاد شاد باشه.
به امید روزی که منم بتونم با آرتین جونم بیام.


برای دیدنتون لحظه شماری میکنم عزیزم
خاله نرگس
12 خرداد 92 22:33
بابا فعالین ها. ما هم بیکار نیستیم ها منتها نه در این حد. آب بازی که عشق بچه هاست. نوش جونتون.
مامان پریسا هم قشنگ می نویسه.
می بینم حسابی سرت شلوغه.
معلومه آرشیدا حسابی شیطونی می کنه
روی ماهشو ببوس.


مامان پریسا خیلی با احساسه ... ممنونم عزیزم
نرگس مامان باران قلنبه
13 خرداد 92 18:05
وای خوش به حالتون معلومه حسابی خوش گذشته بهتون ایشالا همیشه به گردش


خیلی خوش میگذره عزیزم جای شما واقعا خالیه
مامان پریسا
13 خرداد 92 18:22
خصوصی


خب گفتم که بهت باورت نشد (نیشخند)
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
13 خرداد 92 23:57
به به چه کیفی کردین پس
زهره جون بی زحمت از وبلاگ مردم کپی میکنی خوراکی ها رو delete کن یه خواننده ای پیدا میشه فقط زوم میکنه رو اون جعبه شیرینی دیگه چشمش هیچی رو نمیبینه


اتفاقا شیرینی ها رو مامان روانشناس آورده بود خیلی خوشمزه بودند
مرضیه مامان آنیتا
14 خرداد 92 0:42
لینک شدید عزیزم,آرشیدا گلی رو ببوس


همچنین عزیزم
سپیده از وبلاگ "کودک من"
18 خرداد 92 9:09



سپیده دلبر شما به چی میخندی همون موضوعه ؟؟؟
مهرنوش مامان مهزیار
19 خرداد 92 11:07
سلام عزیزم خوشحالم که بهتون خوش گذشته با افتخار لینکتون میکنم . قرارهای بعدی ما رو فراموش نکنید.


بهت خبر میدم دلبر بوس بوس
مامان علی خوشتیپ
21 خرداد 92 7:56
آخی بچماینجا هم داره میخوره
مامان خورشيد
21 خرداد 92 15:21
واي ما كه مي خونيم هيجانزده ميشيم چه برسه به خودتون. شادي هميشگيتون آرزومه.
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
22 خرداد 92 16:02
ایندفعه ما هم میاییممممم
عمه و آریسا کوشمولو
24 خرداد 92 11:48
خوشبحالتون چقدر قشنگ نشد ماهم باید یه سری مشهدی پیدا کنیم باهم قرار بذاریم ارشیدای خوشگلمو ببوسید