نی نی وبی های آب باز
جمعه تاریخ 92.3.10 ساعت 7 عصر یه قرار وبلاگی زیر پل رنگین کمان اهواز یه محیط رویایی و زیبا
جمعه تاریخ 92.3.10 ساعت 7 عصر یه قرار وبلاگی زیر پل رنگین کمان اهواز یه محیط رویایی و زیبا
ارسطو . پریسا. یاسین. دانیال
توی این عکس پشت صحنه مامان ها که همه یکی یک دوربین توی دستشون بود عکس میگرفتند خیلی بیشتر آدم رو سر ذوق می آورد
جمعی از شیطونک های آب پاش
مامان پریسا نوشت :
روز جمعه 10 / 3 / 1392 ساعت 7 بعد از ظهر، سومین قراره نی نی وبلاگی زیر پل هفتم(رنگین کمان) گذاشته شد.
این هم اولین گروه کاماندو هاااااااااااز چپ : دانیال - ابوالفضل - پریسا - ارمیتا
سارا جون زیر انداز آورده بودن رفتیم داخل چمن ها و پهن کردیم و نشستیم.
این هم علی جون پسر گلم
ستایش و یاسین
پریسا و ارسطو دو دل داده نی نی وبی دور از چشم علی خوشتیپ
روژان جون همراه با خاله ی مهربونش و مامان خوبش
آرشیدا و پریسا
آرسام:کوچولو ترین نی نی جمعمون
البته همون موقع که سارا جون زیر انداز رو پهن کردن بچه ها اسلحه های سرد (تفنگ های آب پاش) رو برداشتن و کلی باهم بازی کردن.
دیدن این صحنه ها برای من که خییییییییییلی لذت داشت.
بعضی از بچه ها که برای عکس گروهی اصلا همکاری نکردن برای همین در جمع ازشون به سختی عکس هست:
حدود 1 ساعت آب بازی کردن بعد هم کمی استراحت کردن و تغذیه خوردن .
اهان داشت یادم میرفت این هم قسمت خوشمزه ی این پست
شیرینی کوچولو ها که خیلی خوشمزه بودن سارا جون زحمتشو کشیده بود.
جعبه ی شیرینی دانمارکی هم که مامان روانشناس زحمت کشیدند و آوردند
پاپ کورن و گز و چایی که در عکس نیست از مامان پریسا
بعد از تغذیه هم با توپ فوتبالی که علی (عشق فوتبال ) آورده بود رفتن بازی کردن.
دوباره خسته شدن و باز هم آب بازی..... دیگه ذخیره ی آب تصفیمون تموم شد و چون بچه ها هنوز آب بازی میخواستن تصمیم گرفتیم جمع کنیم و برگردیم خونه.
این هم یه صحنه ی اکشن برای این پست.
و این هم اسلحه های بچه ها:5 تاشون از طرف ما بودبه قصد نبردی سخت خودمونو محیا کرده بودیم.
این هم قبل از برگشتن گرفتیم. تقریبا بیشترشون بودن ولی باز هم یکی 2 تاشون ننشستن
و یک منظره ی زیبا همراه با پریسا خانم از پل رنگین کمان:
موقعی که بچه ها داشتن آب بازی میکردن ؛مامان ها هم مشغول صحبت و تبادل اطلاعات بودن.در زمینه های مختلف.
بزرگترها وقتی آب تفنگ هاشون تموم میشد میومدن سراغ کوچکتر ها و تفنگ های اون ها رو میگرفتن و کوچکتر ها هم میومدن سراغ من و یکی2 تا دیگه از مامان ها...
خلاصه این که در این بازی به قول سارا جون کلی از خلاقیت های بچه ها شکوفا شد..
به امید دیدارهای دیگه و دیدن روی ماه دوستان گلم.