اولین مسافرت آرشیدا به کنار دریای جنوب (بوشهر)
دختر = زندگی + نفس + عشق
سفر بوشهرمون به خاطر کار مامان و دیدن اقای سلطانی ( کودک متعادل) بود که دوست عزیزم پریسا جون رو هم دیدم و بسیار خوشحال شدم . اما آنا جون رو متاسفانه نتونستم ببینم .
آب و هوا بسیار عالی بود این دو روز .
92.12.8
آرشیدا در رستوران قوام
مورد لپ کشانی قرار گرفت
قبل از رفتن به بوشهر ارشیدا سرما خورده بود بردیمش دکتر گفت ویروسی هست و کلی دارو داد
شبی که هتل بودیم دارو ها رو روی عسلی گذاشتم و صبح زود با آقای سلطانی قرار داشتم بابا که خواب و بیدار بود سفارش کردم سر ساعت دارو ها رو بهت بده و با عجله سر قرار رفتم .
بعد چند ساعت بابا تماس گرفت برا صبحانه توی هتل منتظرم هست . کارم هم تقریبا تمام بود . بابا وسایل رو جمع کرده بود و سریع داخل ماشین گذاشت و برا صبحانه آماده شدیم .
موقع برگشت احساس کردم سطل زباله پر شده و با دستمال و پلاستیک حوله و صندل یه بار مصرف ها پر شده
اما شک نکردم و رفتیم ... بعدش هر چی دنبال دارو ها گشتم نبود
نگو خانم کوچولو دارو ها رو انداخته بود سطل زباله و روش رو پوشونده بود که ما نبینیم
ای شیطون بلا ، طلای من
دم ساحل کلی پرنده جمع شده بودو آرشیدا کلی بهشون نون داد
ارشیدا و خاله سوسکه
موزه مردم شناسی بوشهر
گروهی از دختر ، پسرهای گرافیست اومده بودند عکاسی
کلا سوژه عکسشون آرشیدا شده بود
عاشق ژست هاتم فرشته
شب کنار دریا خیلی ها داشتند ماهیگیری میکردند
و بیشترشون کلی از ذوق ارشیدا برا ماهی ها ذوق میکردند
بندر گناوه
اینم سوغاتی بندره دستت که واقعا دوستش داری
عروسک رو سارا اسم گذاشتیم
مامان آبـــــــــــــــــــــــــــــــه
آره عزیزم آبه
با تعجب بیشتر : مامان آبـــــــــــــــــه
آره فدات بهش میگند دریا
دریای آبی بزرگ
عاشق تمرکزت برا جوراب پوشیدنتم
آرشیدا کنار دریای جنوب