تولد 2 سالگی با تم ...
وای تولد امسال آرشیدا جذاب تر و با شکوه تر از پارسال
و دقیقا مثل پارسال همون شب تولدش
تم تولد امسال آرشیدا
همه ی اسباب بازی های اتاقش بود تا به یادگار عکس شون توی تولد باشه
حلقه ها آویزان ، ریسه خورشید ، عروسک ها داخل بوفه
ریسه نخ و مهره ها ، ریسه عروسک های کوچولوی انگشتی
عروسک های شنی ، توپ ها
خرسی های مهربون که تک تک از هر کدوم کلی خاطرات خوب هست
خرس مهربون ولنتاین،کلاه های تولد
حتی عروسک ها روی یخچال و جاکفشی هم جا خوش کرده بودند
گل هایی که عکس آرشیدا وسط شون بود
لباس و کفش شب تولد آرشیدا
لباس گل ریزه رو اصلا تن نکرد
عاشق پاهای خوشمل اتم
عشق کوچولوی ما در شب تولدش که داشت دلبری میکرد و فقط یه کوچولو رقصید
و کلی از مهمانها خجالت کشید
و قسمت خوشمزه تولد
سینی مزه شکلاتی
اسمارتیز ، جیلی بیلی، شکلات چیبسی، پاستیل، دراژه، شکلات سنگی ، مغزهای روکش دار و
شکلات های ریز قلب و ماه و ستاره خومشزه
ژله تخم مرغ بسیار شیک
ته چین دو قلو مرغ و بادمجانبه سفارش سارای عزیزم
خودمم موندم که چقدر دستپختم خوب شده
کشک و بادمجان تپل
به قدری خوشمزه شده بود که ...
اما خداییش از صبح تا ساعت 1 ظهر فقط بادمجان سرخ میکردم
سالاد ماکارونی که قالب زدم خیلی شیک شد اما خیلی وقت کم داشتم وگرنه بهتر میتونستم تزیینات رو انجام بدم
الویه و نون باگت ها که با سوسیس و فلفل دلمه و سیبزمینی آب پز و قارچ و پودرآویشن پر و با پنیر پیتزا پوشیده و دقیقه آخر توی فر گریل شد
فوق العاده خوشمزه بود
بادمجان های عزیز خوشمزه ام که تنها اشتباهم این بود که از ظهر داخل فر گذاشتم و پخته شد که باید یکم دیرتر میگذاشتم و بعد داخلش با گوشت و قارچ و فلفل دلمه پخته شده پر و دقیقه آخر با پنیر پیتزا پر و داخل فر گریل شد .
چون دست تنها بودم و تعداد مهمان هام زیاد بود یکم وقت گیر بود اما دختر خاله نازنینم اومد کمکم
ممنونم مریم جون
سفره رنگارنگ من با مهمان های عزیزم
خداییش اولین بار بود که 40 تا مهمان داشتم
مامان جون صبحش از اصفهان اومده بود و کلی کمکم کرد
عاشقتم مامان خوبم
دستمال ها و شکلات ها که فراموش کردم بیارم
ژله های رنگین کمان خوشرنگم که برا پیدا کردن ظرف هاش کلی ظروف یکبار مصرف ها رو گشتم اما خیلی شیک شدند و درست کردنشون کاری بس زمان بر بود
ژله زیـــبــــــــــــایی که وسط سفره میدرخشید
و ماجرای کیک آرشیدا که شنیدنیه
از سه روز قبل از تولد بعد از کلی جستجو از شیرینی فروشی های مختلف و سرج از داخل ژورنال ها نمونه انتخاب شد فقط کیک آبی بود که قرار شد برای ما صورتی بزنه
شب تولد که بابا رفت سراغ کیک اون رو آبی دیده بود و همان موقع چشمش به ماشین که توی ایستگاه اتوبوس بوده که پلیس کم کم نزدیکش میشده ... بابا سریع میره که ماشین رو جای دیگه پارک کنه و برگرده که حواسش به در نبوده و محکم به در میخوره و در باز میشه و بابا سریع میره بیرون آقای شیرینی فروش و کارگرهاش که فکر میکنند از اینکه کیک آبی بوده بابا ناراحت شده و میدوند دنبال بابا برای معذرت خواهی که باباجون ببخشید الان درستش میکنیم برگردید تو رو خدا ... که بابا اینقدر سریع میره که متوجه شیرینی فروش و صحبتش نمیشه و بعد برمیگرده و کلی و بابا منتظر میشینه تا روکش کیک صورتی میشه
کیکش خیلی خوکشل بود و خیلی خوشمزه
ممنون از شیرینی فروشی هما
برا روشن کردن فشفشه ها که وای چقدر آرشیدا ذوق کرد البته بیشتر فیلم گرفته شد و تعداد عکس ها خیلی کم بود
آرشیدا به کمک مامان در حال چاقو زدن به کیک
بشقاب ها و چاقوی تولدمون
گیفت ها که گیره سرهای خوشگل بود داخل کیسه های رنگی طلایی برا دخمل ها و ماشین های کوچولو برای پسرها
که یادمون رفت عکس بگیریم
آرشیدا و یکی از کادوهاش خانم حنا که کلی بوسش کرد
این هم کادو من و بابا که فراموش کردیم جلوی مهمان ها بدیم دخملی
تا مهمون ها رفتند یادم افتاد و بابایی اصلا یادش نبود و مادرجون کلی بهمون خندید
و این هم بوسه آخر مهمون کوچولوی شیرین ما، ماهان مهربون به آرشیدا که تا چند دقیقه قبلش سر اسباب بازی ها کلی باهم بحث داشتند و آرشیدا خوشحال و خندان از رفتنش
مامان دو روز قبلش تا ساعت 7 شب دانشگاه بود و وقتی می اومد خیلی خسته بود و دوست داشت مراسم تولدت بهتر از این برگزار بشه دوردونه
اما یک شب فراموش نشدنی شاد رو کنار اقوام و دوستان مهربونمون شاد بودیم
و در آخر تشکر میکنم از بابا شاهین مهربون که کلی زحمت کشید و مامان جونی مهربون خودم که کلی ذوق نوه اش رو کرد
و در آخر سارای عزیزم(آشپزی های مامانم) که کلی راهنمایی ام کرد