آرشیدا عشق مامانی و باباهی آرشیدا عشق مامانی و باباهی ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

☺☻آرشیدا خورشید آریایی☺☻

اولین مسافرت آرشیدا به کنار دریای جنوب (بوشهر)

  دختر = زندگی + نفس + عشق    سفر بوشهرمون به خاطر کار مامان و دیدن اقای سلطانی ( کودک متعادل) بود که دوست عزیزم پریسا جون رو هم دیدم و بسیار خوشحال شدم . اما آنا جون رو متاسفانه نتونستم ببینم . آب و هوا بسیار عالی بود این دو روز . 92.12.8 آرشیدا در رستوران قوام مورد لپ کشانی قرار گرفت قبل از رفتن به بوشهر ارشیدا سرما خورده بود بردیمش دکتر گفت ویروسی هست و کلی دارو داد شبی که هتل بودیم دارو ها رو روی عسلی گذاشتم و صبح زود با آقای سلطانی قرار داشتم بابا که خواب و بیدار بود سفارش کردم سر ساعت دارو ها رو بهت بده و با عجله سر قرار ...
13 فروردين 1393

دو سال و شش ماهگی ات مبارک فرشته

امروز فرش ها رو آمدند بردند که بشورند،  آرشیدا به مدت یک ساعت گریه کرد  مامان اینامون 92.12.17   تولد قلب آرشیدا       92.12.17 چه زود گذشت روزی که بهترین روز زندگی من و بابا بود روزی که قلب کوچولوی تو شروع به تپیدن کرد و زندگی مون رو پر از شادی و نشاط کرد هیچ موقع اون لحظه رو از یاد نمی برم روزی که یکی از معجزه های خدا رو به چشم دیدم و اون تو بودی دلبر مامان .: آرشیدا عشق مامانی و باباهی تا این لحظه ،  2 سال و 5 ماه و 5 روز و 5 ساعت و 36 دقیقه و 43 ثانیه  سن دارد :. تکیه کلام این روزهای آرشیدا : تبلد تبلده تبلد تبلد تولد تولد تولد تولد ساختن کیک خیالی...
12 فروردين 1393

دو سال و پنج ماهگی نی نی عسلی

    جشنواره ملی زیبایی اسب اصیل عرب خوزستان 24 و 25 بهمن 92       مسیر برگشت از اصفهان  دریاچه پشت صد کارون یه مامان هاپوی لوس   وقتی نی نی عسلی مکعب ها و حیوانات کوچولوش رو ادغام میکنه ذوق به همراه رقص شادی بعد از اینکه حیواناتی که بعضی هاش روی بیش از دو مکعب جا داده شد دقیقا مثل دورا دورا میرقصی عاشق پازل سر هم کردنتم عشقته بشینی و پازل سر هم کنی حتی دقیقه ها وقت صرفش میکنی   نی نی و رژ لب نی نی ما هم مثل بقیه نی نی ها ، به دور از چشم مامان رژ مامان رو برداشت و ....   آرشیدا و لولو ...
12 فروردين 1393

ده ، بیست ، سی ، سی ماهه شدی فرشته کوچولو

این روز ها اینقدر قوه تخیلت زیاد شده که موندم طبیعیه یا نه ؟ با اینکه میدونم خیلی برا حافظه ات خوبه اما موندم نصف روز تقریبا کیک خیالی درست میکنی ، کلی تولد میگیری ، شمع روشن میکنی ، فوتش میکنی با ذوق، با چاقو کیک رو قاچش میکنی، بعد بشقاب میکنی و توی بشقاب با چنگال برامون میاری بخوریم . عاشقتیم من بیشتر از بابا و بابا بیشتر از من ...
12 فروردين 1393

تولد بهار

داره تولد بهار نزدیک میشه  تبلد تبلد  آرشیدا کلی ذوق داره  برا تولد بهار خانم  داریم میریم خونه بابابزرگ ها. تولد بهار رو امسال هم دور هم باشیم  92.12.24 ...
23 اسفند 1392

دو سال و سه ماهگی نازگل موفرفری باباجی

  سومین یلدا با فندوق کوچولوی شیرین زبون خونمون 92.9.30 هندونه بده قاچ کنیم لپ ات رو بده ماچ کنیم امشب باباجی نخوردت خیلیه تصمیم دارم امشب یک یلدایی به پا کنم تا عشق سه نفریمون محکم تر از قبل بشه مامان ،بابا ، نی نی تکیه کلام این روزهات ، همه چیز رو این جور تفسیر میکنی مامان ، بابا ، نی نی مامان هم که گرفتار و مشغول برای یک سری کار و مجوز بازی آرامش من خوشحالم که به واسطه تو دارم به چیزی بالاتر از آرزوهام میرسم     ای ویروس مهربون ممنون ،میشه حالا دیگه لطفا از خونمون بری 92.9.13 در حد تیم ملی سه تایی(مامانی ،باباجی، نی نی ) از این ویروسه که آخرین ورژن نوع خودش هست در حد...
30 آذر 1392

دو سال و دو ماهگی جوجوی شیرین زبونم

  پاییز هفت رنگ آرشیدای دو سال و دو ماهه (پاییز-آبان 1392) آرشیدای 4 ماهه (پاییز- دی 1390)   با مامان گهرم 92.8.11 قرار شده آرشیدا وقتی که باباهی میاد خونه دیگه سی دی اموزشی و کارتون نگاه نکنه عاشق بی بی انیشتینه سی دی هاشو رو توی کشو میز تلویزیون گذاشتم تا خودش حق انتخاب داشته باشه خوشحال یه سی دی نشون باباهی دادی و با ذوق گفتی بابا از اینا بابا هم که میدونه این یه قانونه نگاهی بهم کرد و چشمکی زد و ... آرشیدا نه مامان الان وقتش نیست بگذار برا فردا صبح آرشیدا همون طور که سی دی دستش بود آروم انداختش زمین و بغض و دوید بغل باباهی و تو گریه گفت با مامان گهرم (قهرم) و بعد دوید بغل خودم ...
10 آذر 1392

فرشته کوچولوی 23 ماهه من

هستی من باور کردنش سخته که اینقدر زود دیر میشه روز دخمل رو به دوردونه دخمل نانازم تبریک میگم     آرشیدا در مسافرت  وروجک شده شمع مجلس ،خان دایی باباهی میخونه و آرشیدا اون وسط قر میده و بقیه دست میزنند عرفان پسر عمه هم داشت روی قابلمه ضرب میزد 92.6.15     یک شب خونه دوست خوبمون نسیم جون و آقا سینا دعوت بودیم و نسیم جون باز زحمت کشیده بود و کلی غذای خوشمزه درست کرده بود و یه دسر شله زرد فوق العاده که مثل همیشه 20 بود کارش و آرشیدا و ویهان کلی بازی کردند و دلربایی عاشق ویهان زبل ام http://www.shahzadeariaei.niniweblog.com/ 92.6.12   آرشیدا: ویهان به چیف من ...
4 آذر 1392